کالای ایرانی یعنی احترام به بازوی طلایی کارگر ایرانی یعنی مرهمی بر پینه های دست کارگران کالای ایرانی یعنی عشق به وطن ،نمو کودکان ایرانی در گهواره ی تولید و استقلال یعنی نان بر سفره ی خودی نه بیگانه یعنی ارزش عرق جبین کارگر ایرانی
اکنون باید این تولید را ملی کنیم در وطن خودکفایی را تجلی کنیم
تولید ملی یعنی تپیدن قلب اشتغال ولبخند کارگر ایرانی وسربلندی ایرانی تولید ملی یعنی صرف شدن فعل توانستن و قدر دانی از پینه های دست کارگران ایرانی
تولید ملی یعنی من و تو ما میشویم و میتوانیم نه تنها کالا بسازیم بلکه کشور بسازیم و آینده سازان شویم
تولید ملی یعنی مصاف فن با ابتکار و خلاقیت
تولید ملی یعنی چرا خودمان نه ؟ما از دیگران کمتر نیستیم
تولید ملی یعنی خشت و بنای جامعه یعنی روح در کالبد بازار ایرانی یعنی رخنه نکردن بیگانه
تولید ملی یعنی من ایرانیم آرمان ایرانی و فرهنگ ایرانی دارم و کالای ایرانی فرهنگ غنی ایرانی و سازگاری من و ایرانی بودنم
ز.ک
تولید را که تولید کنندگان باید بکنند یا اگر ما اهلش هستیم بسم الله..
حمایت ها را جدی بگیریم..
ممنون از مطالبتون. خداقوت
الهی که پر باشید از انوار الهی
نظر از: ساجده [بازدید کننده]
چه قلم عالی اخرش دیدم نوشته ز.ک متوجه شدم خودتون نوشتید عالی بود احسنتتت
نظر از: سیده زهرامرعشی [بازدید کننده]
سلام عالی بود خداقوت
نظر از: masir [بازدید کننده]
تولید ملی یعنی اتکا به هویت و باور خود. بازگشت به خویشتن
نظر از: حضرت مادر (س) [عضو]
سلام احسنت
نظر از: مستاجر خدا:) [عضو]
بعله کاملا دذسته
متن قشنگی نوشتید
موفق باشید
http://blogroga.kowsarblog.ir/
خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید
نظر از: رحیمی [عضو]
حمایت از کالای ایرانی در قرآن
به قلم رقیه رحیمی (طلبه سطح سه)
قرآن که خود را تبیان لکل شیء می نامد فرا روی همه زمانها و پاسخگوی همه مشکلات بشری است و اسلام به عنوان دین کاملی که خاتم النبیین مامور ….
فرم در حال بارگذاری ...
امروزه اهمیت اتکا به تولید داخلی و افزایش صادرات غیر نفتی بر کسی پوشیده نیست و با توجه به اینکه خلع ید بیگانگان از امورات داخلی و حذف دخالت اجانب جز به واسطه عدم وابستگی اقتصادی بر آنها میسر نخواهد بود لذا اهتمام بر تولید داخلی و تبعا شکوفایی و پویایی اقتصادی نقش به سزایی بر ارتقاء جایگاه ملی در میان کشورهای جهان سوم خواهد داشت. از این رو چشم پوشی از کاستی های موجود در بستر تولید و همراهی کردن تولید کنندگان از طریق خرید کالای داخلی سبب جایگیری صنعت ملی در قطار صنایع کشورهای توسعه یافته میگردد
از طرفی تن دادن به تحریم ها و تحمل فشار های بیگانگان جز به امداد تولید داخل، روزنه خلاصی ندارد و در غیر اینصورت استعمار گران هر آنچه که طرح ریزی نمایند به کار گرفته و تار و پود کشور را از هم خواهند گساند
چند سالیست که نامگذاری ها توسط رهبر فرزانه انقلاب، بر محور اقتصاد و تولید است. چرا که این دو مهم به صورت مستقیم در ارتباط می باشند. نمی توان پایه های اقتصاد را استوار و مقتدر متصور شد و در عین حال از تولید ملی چشم پوشید.
ما بعنوان شهروندان یک جامعه اسلامی همچنان که برابر قاعده نفی سبیل شرعاً وظیفه ی بستر سازی برچیده شدن نفوذ کفار را داریم، بعبارتی با مصرف کالای ایرانی به یکی از وظایف خود عمل نموده ایم.
از سوی دیگر تولید کنندگان باید در نظر داشته باشند که در این برهه از زمان و با غوغای تبلیغات کالاهای خارجی، نباید در قیاس کیفی، در کفه سبک تر ترازو قرار گیرند و با پشتکار چالش ها را به جان خریده و در نیل به اهداف خود ثابت قدم باشند.
ز.ک
نظر از: حضرت مادر (س) [عضو]
سلام عالی بود
فرم در حال بارگذاری ...
فضای مجازی اگر بدون مدیریت زمان استفاده شود موجب اتلاف عمر و همچنشن ضربه زدن به زندگی شخصی افراد ،زن مسلمان باید به این نکته توجه داشته باشد که چه وظایف مهمی دارد از جمله تربیت فرزند همسرداری خانه داری حال که در فضای مجازی حضور دارد باید طوری زمان را مدیریت کند که به وظایف دیگرش لطمه وارد نشود و همچنین زمانی را که برای فضای مجازی گذاشته است نیز به بهترین نحو و تبلیغ سبک زندگی دینی مطابق با الگوهای دینی باشد .
دین اسلام کاملترین دین و برنامه الهی برای سعادت انسان است، که در ارائه قانون های متقن درباره سبک و روش زندگی هیچ موردی را فروگذار نکرده و همه آنچه که انسان در زندگی فردی، اجتماعی و حیات انسانی خویش بدان نیازمند است را در برنامه ای کامل و پویا در اختیار انسان قرار داده است. از جمله مواردی که در متون اسلامی مورد توجه قرار گرفته مسئله زمان است که در زمره یکی از بزرگترین نعمات الهی به شمار می آید. برنامه ریزی و مدیریت فرصتها آن قدر مهم است که بارها خداوند در قرآن کریم بدان سوگند یاد نموده[1] و انجام عباداتی مانند حج، روزه، نماز، و… را مشروط و منوط به مدیریت زمانی این اعمال، در زمان معین دانسته است. چنانکه آیات شریفه ای که دلالت بر تعیین ساعت نماز و روزه می کنند، وجوب رفتار عبادی را مستلزم انجام در یک بستر زمانی مشخص دانسته است که می باید انسان از نظر زمانی و وقتی آنرا محاسبه نموده و سر وقت، آنرا به انجام رساند.[2] از سویی کلام وحی با طرح مسأله محدود بودن و کوتاه بودن عمر، انسان را نسبت به اهمیت آن گوشزد می کند و افرادی که در باتلاق یکنواختی و روزمرگی زندگی دچار رکود شدند را زیانکاران و برشکستگان روز قیامت معرفی می کنند. آنچه از آیات قرآن کریم برمی آید گویای این است که زمان و عمر آدمی بسیار کوتاه است. این واقعیت مهم را انسان زمانی درک می کند که اجلش فرارسیده، دستش از این دنیا کوتاه و از آن خارج گشت. اینجاست که می فهمد، توقفش در این دنیا عصرگاه یا صبحگاهی بیش نبوده[3] و یا احساس می کند که تنها ساعتی از روز را در دنیا مانده است.[4] قرآن کریم برای پی بردن ارزش زمان از برخی از اتفاقات راز آلود پس از مرگ پرده برداشته و حال افرادی را حکایت می کند که پس از مرگ، خواهان بازگشت دوباره به دنیا و تدارک فرصتی جدید هستند، که با عدم اجابت پروردگار روبرو می شوند.[5] اینان چون عمر خود را در بی حاصلی و بی خبری سپری کردند، هنگام غروب آفتاب زندگی آرزو می کنند که ای کاش برای زندگی زمان بیشتری در اختیار داشتند. لیکن خداوند هرگز مرگ کسی را آن هنگام که اجلش فرا رسید، به تأخیر نمی اندازد.[6] این درحالی است که قدر عمر خود را ندانسته و تمام ابزارها و استعدادهای تکاملی خویش را در هنگامه حیات بی بهره گذارده و بدین سان به خویشتن ظلم روا داشتند.[7]
...
چنان که ملاحظه می کنید قرآن با تعبیرات گوناگون و هشدارهای شدید، ما را به بهره گیری صحیح از وقت فراخونده، و اتلاف گران وقت را به عذاب های سخت تهدید نموده است، بنابراین آنان که وقت خود را به بطالت می گذرانند در حقیقت بر ضد قرآن گام برداشته، و در راه گمراهی افتاده اند، چرا که قرآن قدردانی از وقت را از ارکان اصلی ایمان، و وسیله نجات و پیروزی قرار داده است. آخرین سخن این که به فرموده قرآن یکی از پرسش هایی که کافران از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودند در مورد فواید ماه ها بود، خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وحی کرد: «قل هی مواقیت للناس…، بگو این ماه ها نشان دهنده وقت ها برای نظام زندگی مردم است.»[8]
le="text-align: justify;">پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین نیز با تاسی به قرآن کریم، بارها نسبت به استفاده بهینه از وقت و عمر هشدار داده و اندرزهای جالب و در خور تاملی را در این باره مطرح نمودند. بر همین اساس پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کن علی عمرک اشح منک علی درهمک و دینارک، در مورد حفظ عمر خود بخیل تر از پول و ثروت خود باش.»[9]امام علی(علیه السلام) نیز با اشاره به این نعمت بزرگ الهی فرموده است: «وقت های زندگی تو جزء جزء عمر تو است، پس بکوش که هیچ وقتی از عمر تو جز در موارد اموری که عامل نجاتت است تلف نشود.»[10]
از این عبارت می توان این نتیجه را گرفت که زندگی فردی و اجتماعی هیچ کس، بدون وقت شناسی و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمی رسد، چرا که جهان هستی براساس نظم دقیقی شکل گرفته که بیهوده گرایی، اتلاف وقت، عدم برنامه ریزی، سستی و فروگذاردن کارها به آینده، گام نهادن برخلاف نظم موجود عالم هستی است که نتیجه ای جز شکست و خسران را برای انسان رقم نمی زند.
بنابراین باید توجه داشت همان گونه که گردش ماه وسیله ای برای نظام زمان بندی شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزی صحیح حرکت کنیم، و زندگی معنوی و مادی خود را با آن هماهنگ سازیم، و این هماهنگی همان استفاده مطلوب از وقت ها، فرصت ها و لحظه ها است.
چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامان بخشی به امور خانه و زندگی که در حیات طیبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود، به عنوان «الگوی خانواده ها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است.
آن حضرت، آیین خانه داری و همسرداری را به خوبی مراعات میکرد. در زندگی واقعا شریک و همراه و همراز همسرش امیرمؤمنان(علیه السلام) بود.
گاهی در خانه، به علت وضعیت دوران و شرایط تنگنای اقتصادی حاکم بر مسلمانان و آن حضرت غذایی نبود و کودکان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چیزی به حضرت علی(علیه السلام) نمیگفت و از او درخواستی نمیکرد؛ حتی به پیامبر خدا هم در این مورد سخنی نمیگفت. بیم آن داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمین کند و شرمنده شود.تا این حد مراعات مالی شوهر و پرهیز از «درخواست»، تنها از آن حضرت بر میآمد که همسر و همتای کسی همچون علی(علیه السلام) است.
پی نوشت:
[1] سورههای فجر آیات 1-4،شمس آیات 1-4، ضحی آیات 1-2، لیل آیات 1-2، والعصر آیه 1
[2] سوره اسراء، آیه 78
[3] سوره نازعات، آیه 46
[4] سوره یونس آیه 45
[5] سوره مومنون آیات98-99
[6] سوره منافقون آیات 9 الی 11
[7] سوره فاطر آیات 36 الی 37
[8] سوره زمر، آیه 56
[9] بحارالانوار ج 77، ص 78
[10] غررالحکم، ج1، ص 252.
فرم در حال بارگذاری ...
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(1)
و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار كه پیداست آشكار نكنند و مقنعه هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همكیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود كه رغبت به آن ندارند، یا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند. و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت كه پنهان كردهاند دانسته شود. اى مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه كنید، باشد كه رستگار گردید.»
زن مسلمان باید برای گذاشتن عکس پروفایل خود در فضای مجازی بسیار دقت کند و به چند سوال پیش خود پاسخ دهد:
آیا در فضای مجازی طوری حاضر شده است که مورد رضایت خداوند متعال باشد؟
آیا مطابق با ارزش ها و الگوهای او می باشد؟
آیا مطابق با سیره عملی الگوی ما حضرت زهرا سلام الله علیها در مقابل کسی که او را نمیدید و بینایی نداشت حجاب داشتند، می باشد؟
گاهی این مسئله به ذهن افراد می رسد که چون مخاطب در فضای مجازی خود فرد را نمیبیند می توان از عکس پروفایل از چهره خود قرار دهد بدون حجاب در شأن زن مسلمان
اما بانوجان محجبه شما نیز بدان که فضای مجازی امنیت بسیار کمی دارد و اینکه تصویر خود را ولو با حجاب در پروفایل خود قرار دهید صحیح نمی باشد و بهتر است جانب احتیاط را رعایت کنید
واقعیت اینست که بین فضای مجازی و فضای حقیقی تفاوتی وجود ندارد و همین مسئله که برخی تصور میکنند، به دلیل عدم حضور محسوس سایرین، می توانند در فضای مجازی امنیت بیشتری داشته باشند، فرضی سراسر اشتباه است و باید گفت که به عنوان یک اصل اساسی و محوری در اسلام، حفظ حجاب چه توسط زنان و چه مردان، بیقید ضروری است و این امر در هیچ فضا و مکانی از شمول استثنا خارج نشده است، مگر اینکه کسی هم از دیانت خود دست شسته باشد وهم از امنیت خود خسته شده باشد که « بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» انسان از وضع خود آگاه است.
امام علی (علیه السلام ) فرمودند: نابینایی در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) وارد شد حضرت خود را پشت پرده یا دیوار پوشاند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود چرا با این که نابینا تو را نمیبیند از وی حجاب میگیری؟ عرض کرد: اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم و او نیز بوی مرا استشمام میکند.
«فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) : اشهد انک بضعه منی» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تایید رفتار حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند گواهی میدهم که تو حقا پاره تن من هستی.(2)
پی نوشت :
1-قرآن کریم ،نور /31
2-مجلسی ،محمد باقر بن محمد تقی،بحارالانوار ،دار احیاء التراث العربی،بیروت ،ج43 ، 1411ه ق، ص191
فرم در حال بارگذاری ...
سلام خوشحال میشم ما را در کانال تلگرامی همراهی بفرمایید
بر روی لینک زیر کلیک نمایید :
akhlaghi313@
فرم در حال بارگذاری ...
عرض تسلیت شهادت آقا و مولایمان امیرالمونین حضرت علی علیه السلام خدمت آقا صاحب الزمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمام شیعیان و محبان حضرت
بسیار التماس دعا دارم در این شبها میان یاعلی علیه السلام هایتان مرا نیز دعا بفرمایید
در شبهای قدر اعمالی مستحب است که در اینجا به آن میپردازیم
اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام میشود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.
...
اعمالی که در هر سه شب مشترک است:
1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)
2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.
3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماۆُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.
4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:
اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.
ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین ِ
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.
پس از این عمل هر حاجتی كه داری طلب کن.
5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.
6- احیا داشتن این شبها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها و وزن دریاها باشد.
7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.
8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ…
اعمال مخصوص هر شب قدر
شب نوزدهم:
1- صد مرتبه “اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".
2- صد مرتبه ” اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".
3- دعای “یا ذَالَّذی کانَ…” خوانده شود .
4- دعای ” اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ…” خوانده شود.
شب بیست و یکم:
فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم.
امام صادق علیه السلام فرمود:« تقدیر امور و سرنوشتها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحكیم آن در شب بیست و یكم، و امضا آن در شب بیست و سوم صورت میگیرد.» (وسائل الشیعه، حرّ عاملی، دار الاحیاء التراث، ج 7، ص259)
شب بیست و سوم شب شریفی است ،طبق روایت امام صادق علیه السلام در این شب تقدیرات ما امضا می شود،پس بکوشیم با عبادت و خاکساری به درگاه خداوند متعال ،بهترین تقدیرات را از او خواسته و تمنّا کینم آنچه از خیر هست برای ما امضا شود و شرور با نگاه رحمت خداوند مهربان از زندگی ما دفع شوند.
دعاى شب بیست و سوّم
یا رَبَّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَجاعِلَها خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ وَرَبَّ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ
اى پروردگار شب قدر و قرار دهنده آن بهتر از هزار ماه و پروردگار شب و روز
وَالْجِبالِ وَالْبِحارِ وَالظُّلَمِ والاْنْوارِ وَالاْرْضِ وَالسَّماَّءِ یا بارِئُ یا
و كوهها و دریاها و تاریكى ها و روشنیها و زمین و آسمان اى پدیدآرنده اى
مُصَوِّرُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا اَللّهُ یا قَیُّومُ یا اَللّهُ یا بَدیعُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا
صورت بخش اى عطابخش اى نعمت ده اى خدا اى بخشاینده اى خدا اى پاینده اى خدا اى نوآفرین اى خدا اى خدا
اَللّهُ لَكَ الاْسْماَّءُ الْحُسْنى وَالاْمْثالُ الْعُلْیا وَالْكِبْرِیاَّءُ وَالاْ لاَّءُ اَسْئَلُكَ
اى خدا از آن توست نامهاى نیك و نمونه هاى والا و بزرگى و نعمتها از تو خواهم كه
اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ
درود فرستى بر محمد و آل محمد و قرار دهى نام مرا در این شب در زمره
فِى السُّعَداَّءِ وَرُوحى مَعَ الشُّهَداَّءِ وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ وَاِسائَتى
سعادتمندان و روحم را با شهیدان و احسان و نیكیم را در بلندترین درجات و گناهم را
مَغْفُورَةً وَاَنْ تَهَبَ لى یَقیناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبى وَایماناً یُذهِبُ الشَّكَّ
آمرزیده و یقینى به من ببخشى كه همیشه با دلم همراه باشد و ایمانى به من بدهى كه یكسره شك و تردید را
عَنّى وَتُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى وَ اتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ
از من دور كنى و بدانچه نصیبم كرده اى خوشنودم سازى و بده به ما در دنیا نیكى و نعمت و در آخرت نیز
حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ وَارْزُقْنى فیها ذِكْرَكَ وَشُكْرَكَ
نیكى و نگاهمان دار از عذاب آتش سوزان و روزیم كن در این شب ذكر خود و سپاسگزاریت
وَالرَّغْبَةَ اِلَیْكَ وَالاِْنابَةَ والتَّوبَةَ والتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ الَ
و شوق و بازگشت و توبه بسوى خودت را و موفقم بدار بدانچه موفق داشتى بدان محمد و آل
مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
محمد علیهم السلام
و روایت كرده محمّد بن عیسى به سند خود از صالحین : كه فرمودند مكرّر مى كنى در شب بیست و سیّم از ماه رمضان این دعا را در حال سجود و قیام و قعود و بر هر حالى كه هستى در تمام ماه و هر چه ممكنت شود و هر زمانى كه حاضر شود تو را یعنى یادت آید این دعا در روزگار حیاتت مى گوئى بعد از ستایش كردن حقّ تعالى به بزرگوارى و فرستادن صلوات بر پیغمبر صلى الله علیه و آله :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى اباَّئِهِ فى
خدایا باش براى ولى خود (فلان پسر فلان )حضرت حجت فرزند امام حسن عسكرى درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در
هذِهِ السَّاعَةِ وَفى كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقاَّئِداً وَناصِراً وَدَلیلا
این ساعت و در هر ساعت یار و مددكار و نگهبان و رهبر و یاور و راهنما
وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
و مى خوانى نیز :و دیده بان تا او را از روى میل و رغبت مردم در روى زمین سكونت دهى و بهره مندش سازى زمانى دراز
یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ یا باعِثَ مَنْ فِى الْقُبُورِ یا مُجْرِىَ الْبُحُورِ یا مُلَیِّنَ
اى تدبیركننده كارها اى برانگیزنده هركه در گورها است اى روان كننده دریاها اى نرم كننده
الْحَدیدِ لِداوُدَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمدٍ وَافْعَلْ بى كَذا وَكَذا
آهن براى حضرت داود درود فرست بر محمد و آل محمد و بكن نسبت به من چنین و چنان
و به جاى این كلمه حاجات خود را بخواهد
اللَّیْلَةَ اللَّیْلَةَ
همین امشب همین امشب
و بلند كن دستهاى خود را به سوى آسمان یعنى در وقت گفتن یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ تا آخر و بگو این دعا را در حال ركوع و سجود و ایستاده و نشسته و مكرّر كن آنرا و بگو آنرا نیز در شب آخر ماه رَمَضان .
منبع : کتاب مفاتیح الجنان
#قدر #اعمال #جوشن کبیر #شب23رمضان
فرم در حال بارگذاری ...
ماه صفر در حال اتمام است میخواهم در این متن به سوال پاسخ دهم در قیامت در کدام دسته ام؟ زنان شام و کوفه بعد از واقعه عاشورا یا زینبی ها ….
ابا عبدالله نسبت به حفظ حریم اهل بیت و حفظ آن ها از معرض نامحرمان از هیچ تلاش و حرکتی فروگذاری نکردند و هم خود آن بزرگواران در کربلا و در طول اسارت هیچگاه و هیچ لحظه از حفظ حجاب و عفاف خود غفلت نکردند که اینها میتواند درسآموزی برای جامعه امروز ما باشد.
رفتار توام با عفاف و رعایت حجاب همسران و دختران شهدای کربلا و حضرت زینب، نمونه عملی متانت بانوی اسلام بود. امام سجاد علیهالسلام نیز تا میتوانست، مراقب حفظ شئون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت: ای ابن زیاد اگر اهل تقوایی، مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست.
هدف از نقل این نمونهها نشان دادن این نکته است که هم خاندان امام حسین(علیه السلام)، نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند، و هم از رفتار دشمن در اینکه حریم حرمت عترت پیامبر را نگاه داشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، به شدت انتقاد میکردند.
خواهرم! برادرم! واقعه کربلا فقط گریه و عزاداری نیست. باید از آن درس عفّت و غیرت گرفت. خواهران باید درس حجاب و برادران درس مردانگی بگیرند. معرفتمان را نسبت به کربلا و عاشورا بیشتر کنیم.کاش بدانیم که روز تاسوعا و عاشورای حسینی روز مد و مدگرایی نیست! روز خنده و شادی نیست! روز خودنمایی نیست! چرا اگر به خیابان ها می آییم جهت زنده نگه داشتن واقعه عاشورا و همدردی با اسرای خاندان اهل بیت، باید با بد حجابی و بی عفتی خودمان را نشان دهیم و قلب امام نازنین آقا و سرورمان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که دلش خونبار واقعه ی عاشورا و مصیبت عمه اش زینب (سلام الله علیها) است به درد بیاوریم؟! چرا باید با گناهان مان سیلی به صورت صاحب الزمان بزنیم؟! چرا همدرد با امام غریبمان نمی شویم؟! چرا شیطان را در روز عزای امام حسین (علیه السلام) از خود راضی نگه می داریم ولی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از خود می رنجانیم؟! او هر صبح و شام برای مصیبت عاشورا گریان است و خون می بارد. اگر ما ذره ای از مصیبت اباعبدالله (علیه السلام) را درک کنیم، هیچ وقت حاضر نمی شویم در روز عزایش ظاهر خود را با آرایش های غلیظ و بد حجابی و بی عفتی نمایان کنیم و به جای اینکه همدردی کنیم با زینب کبری (س) که کلامش عفت و غیرت بود، همراه می شویم با زنان کوفی و شامی و خاندان ابن زیاد که بعداز به شهادت رسیدن امام حسین و یارانش شادی و هلهله کردند . پس بیاییم تسلی خاطر دل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم نه زخمی بر قلبش. بیاییم اگر مهدی فاطمه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندای: هل من ناصر ینصرونی سر داد، آبرومندانه به آن حضرت لبیک بگوییم. بگذارید عزادری هایمان مورد قبولش واقع شود و دعاگویمان باشد و در آخرت شفاعتمان کند.
نظر از: عابدی [عضو]
با سلام و خدا قوت
ممنون میشم از وبلاگ ما در لینک زیر دیدن کنید
منتظر نظرات شما دوست عزیز هستیم
http://ivan.kowsarblog.ir/?p=308354&more=1&c=1&tb=1&pb=1
امام حسن عسگری (ع) :????
????کسى که “پارسایى” خوى او، و “بخشندگى” طبیعت او
و “بردبارى” خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند. . .????
⚫️شهادتش تسلیت،
التماس دعا⚫️
باسلام
ممنون از مطالب خوبتان ،موفق وپیروز باشید
نظر از: جان نثاری [عضو]
باید در خود فرو رویم و اندیشه کنیم که در کدام دسته ایم …
نظر از: پیشنمازی [عضو]
با سلام و احترام و عرض تسلیت بمناسبت رحلت پیامبر و شهادت امام رضا علیهم السلام .
وبلاگمان با مطالب ذیل به روز می باشد: (مشتاق حضور، نظرات، پیشنهادات) شما هستیم.
- شئونات طلبگی و روابط اجتماعی؛ همگرایی یا واگرایی؟!
- خانومانه : احترام به شوهر
- برگزاری نمایشگاه کتاب مدرسه ای
- برگزاری کلاس طب اسلامی
- زیباترین انسان هایی که دیدم …
- برگزاری نشست آشنایی با تهدیدهای فضای مجازی با عنوان حقیقت مجازی
نظر از: مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود [عضو]
با عرض سلام و احترام
ان شاالله مقبول درگاه احدیت و مورد پذیرش امام زمان واقع شویم .
ممنون از متن زیبای شما ، موفق باشید .
لبیک یا مهدی عج
نظر از: بانوی مدافع حجاب [عضو]
سلام خدا قوت به ما هم سری بزنید
فرم در حال بارگذاری ...
البته باید گفت، تا حدودی این دوراهیِ «رفتن یا نرفتن» بیراهه نباشد و این نگرانی طبیعی باشد. با این حال، با رعایت برخی موارد ضروری و لازم، نه تنها حضور دختران، نگران کننده نخواهد بود بلکه این حضور باعث جلوه بیشتر راهپیمایی عظیم شیعیان خواهد شد.
۱- به خاطر داشته باشید که این مسیر، مسیری هموار نیست. در این سفر، «مسیر» مهمترین مرحله سفر است؛ پس لازم است اقدامات امنیتی مناسب را اندیشیده باشید. از مهمترین این اقدامات، ثبتنام در یک کاروان معتبر و همراهی با آن است. بنابه توصیه وزارت خارجه و سازمان اوقاف، سفر انفرادی به عتبات برای مردان نیز ممکن است با مشکلات و خطراتی همراه باشد، و این در مورد زنان به مراتب بیشتر خواهد بود.
۲- تمام لوازم مورد نیاز خود را در یک کوله پشتی که حمل آن برایتان سخت نباشد، قرار دهید. دقت داشته باشید که این بار را تا انتهای سفر خودتان باید حمل کنید، پس فقط ضروریات را به همراه داشته باشید.
۳- بردن خوراکی، با وجود موکبهای فراوانی که در مسیر وجود دارد، حمل بار اضافی است. تنها مقداری خشکبار برای تأمین انرژی ازدسترفتهتان کافی است.
۴- برداشتن داروهایی ضروری(فشارخون، دیابت، قلب و…)، به همراه تعدادی مسکن و قرص سرماخوردگی، پماد ضدحساسیت، شلکننده عضلات، پماد ضدعرقسوزی و در صورت نیاز باند هم خوب است. البته به خاطر آبوهوای سرد و آفتاب تند روز عراق، کرم ضدآفتاب و نرمکننده هم به همراه داشته باشید و ترجیحاً از پوشیه یا چادرهای نقابدار برای جلوگیری از سوز عصرگاهی و آفتاب ظهر استفاده کنید. به همراه داشتن چتر، خصوصاً از نوع بزرگ و دستوپاگیر آن چندان توصیه نمیشود.
۵- حتماً لیموترش و نمک را فراموش نکنید؛ چکاندن چند قطره آب لیمو بر روی غذاهای گوشتی تا حد زیادی از مسمومیت احتمالی آنها جلوگیری کرده و مانع مشکلات بعدی خواهد شد. به همراه داشتن مقداری عسل، در بطریهای نوشابه هم مفید خواهد بود.
۶- به همراه داشتن ملحفه و ماسک هم در طول مسیر بیفایده نخواهد بود؛ در صورتی که جا دارید و احساس نیاز میکنید، یک پتوی سفری کوچک یا کیسهخواب هم برای مواقع اضطراری احتمالی به همراه داشته باشید.
۷- حتماً ۲ الی ۳ چفیه و یک حوله متوسط بیاورید. چفیه علیرغم فضای اندکی که اشغال میکند، کاربردهای زیادی دارد. پوشاندن سر و گردن، خشککردن دست و صورت و انداختن روی بالشهای خواب و استفاده به جای سجاده و حتی حوله، از موارد مصرفی چفیه است؛ اگر راحتید میتوانید چند چفیه را جایگزین خیلی از لوازمتان کنید.
۸- لوازمی مانند قاشق و چنگال و یک چاقوی کوچک و استکان یا لیوان کوچک نشکن و دستهدار، مسواک و خمیردندان کوچک سفری و صابون کوچک ترجیحاً مایع، ژل ضدعفونیکننده و چند شامپوی کوچک هتلی، مهر و جانماز جمعوجور، دستمالکاغذی خصوصاً دستمال مرطوب و لوازم بهداشتی ضروری را نیز فراموش نکنید.
۹- قرآن و مفاتیح و قلم و دفتر، همراه جدانشدنی شما خواهند بود؛ هرچند امروزه، تلفنهای همراه بسیاری از این اقدامات را انجام میدهد، اما گاهی فرد با دست گرفتن قرآن راحتتر است. میتوانید از تلفن همراهتان به عنوان پخشکننده صوتی برای شنیدن سخنرانی، مداحی، دعا و قرآن در طول مسیر پیادهروی استفاده کنید؛ پس حتماً پیش از سفر آن را به هرآنچه دوست دارید مجهز کنید.
۱۰- اگر جهت اطمینان یک دست چادر اضافه هم به همراه داشته باشید، ضرر نخواهید کرد. علاوه بر چادر از روسریهای نخی که در طول مسیر اذیتتان نکند و در برابر سرما و گرما فشار اضافه وارد نکند، استفاده کنید. اگر پوشیه ندارید میتوانید پارچه مشکی نرم مستطیلی که جلوی صورت را بگیرد تهیه کرده و کش دوخته و چیزی شبیه پوشیه درست کنید. سعی کنید لباسهای گرمی که به همراه میبرید هم لباسهایی دکمهدار یا زیپدار باشد که پوشیدن و درآوردن آن به راحتی انجام بگیرد.
...
۱۱- کفش مناسب، از ضروریات غیرقابل انکار سفر است. کفشی به همراه داشته باشید که پاشنه بلند یا تختی بیش از حد آن موجب آزارتان نشود. کفشهای کتانی معمولی علیرغم آنکه راحت به نظر میرسند شاید بهترین گزینه نباشند؛ بهتر است کفش چرمیای که مدتی استفاده شده و نه خیلی گشاد و نه خیلی چسبان باشد، برای این راه بپوشید. با این وجود اگر حس میکنید با دمپایی راحتترید، یک دمپایی لاستیکی نرم و منعطف هم به همراه داشته باشید. به همراه داشتن دمپایی و گذاشتن آن در یک نایلون محکم، در مواقع استفاده از سرویس بهداشتی و وضوگرفتن هم میتواند کمک خوبی باشد، اما مهمتر از همه اینها، عادت به پیادهروی است؛ حتماً قبل از سفر کمی تمرین پیادهروی داشته باشید.
۱۲- حتمان قبل از سفر با یک پزشک زنان مشورت کنید.
۱۳- لباس خود را از جنس نخی تهیه کنید که هم سبکتر است و هم عرقگیر مناسبی است؛ سعی کنید چند دست از آن را به همراه داشته باشید تا در صورت اضطرار، به راحتی آن را تعویض کنید. دقت داشته باشید که در آنجا شرایط شستوشو و خشککردن وجود ندارد؛ پس درصورتیکه با فرزندانتان به سفر میروید، به تعداد مناسب و مقدار کافی، برای آنها لباس و ملزومات بردارید.
۱۴- توجه داشته باشید که به همراه داشتن مدارکی مانند کارت ملی و شناسنامه و… در عراق لزومی ندارد، اما جهت اطمینان و برای مواقع لزوم، حتماً یک کپی از مدارک خود و پاسپورت و ویزا به همراه داشته باشید. دقت داشته باشید که مدارک و پولهای خود را در یک مکان و در دسترس قرار ندهید و بیش از هرچیز مراقب گذرنامهتان باشید.
۱۵- مسلماً به همراه داشتن لوازمی مانند شارژ تلفن و هدفون آن را فراموش نخواهید کرد، اما بهتر است برای راحتی شارژ و دسترسی بهتر، یک سه راهی نیز همراه داشته باشید.
۱۶- علاوه بر تمام این موارد، فراموش نکنید که این سفر یک سفر معنوی- ترویجی است؛ پس به همراه داشتن تعدادی اقلام فرهنگی و مذهبی از ضرورتهای تبلیغی این سفر است. ممکن است در طول مسیر با افرادی مواجه شوید که از شما درخواست عکسی از رهبر انقلاب یا امام خمینی (ره) را دارند. دست خالی بودنتان در این شرایط تأسفی بیبازگشت را به همراه خواهد داشت.
۱۷- علاوه بر بعد معنوی این مسیر، فراموش نکنید در سفرهای دستهجمعی، عاملی که موجب استفاده بهتر از سفر و کاهش خستگی روحی و جسمی میشود، همراهی با سایر افراد و هماهنگی با برنامهها و تصمیمات جمعی است؛ عاملی که علاوه بر بعد اجتماعی، اخلاقی و اسلامی نیز است. درنتیجه سعی کنید در این زمینه نهایت همکاری را با مدیران کاروان خود داشته باشید؛ خصوصاً در مواقع توقف و استراحت میان روز و شب.
۱۸- با همکاروانیها و دوستان خود عمودهایی را معین کنید تا در صورت گمکردن یکدیگر و عدم آنتندهی تلفنها بتوانید در آن عمودها، یکدیگر را بیابید؛ فقط دقت داشته باشید که عددهای رند، بسیار شلوغ هستند.
۱۹- این نکته را فراموش نکنید که این تنها زیارتی است که در آن مسیر حرکت، هدف است و نه رسیدن. پس صحنههای زیبا و فوق تصور اطرافتان را خوب بینید و با دل و جان لمس کنید و اجازه دهید آرامآرام، زنگارهای جان و دلتان را بشوید و صاف و صیقلیتان کند. برای همین تا جای ممکن، در مسیر حرکت خودتان باشید. این صحنهها تکرارناشدنی است.
۲۰- پیادهروی، تمرین صبر است و خودداری؛ در طول مسیر از مناقشه و جدل و گفتگوی بینتیجه سیاسی و تفرقهافکنی میان شیعه و سنی پرهیز کنید.
۲۱- بهترین مسیر حرکت، از کنار جاده و از مسیر غیرآسفالت است؛ با دمپایی یا کفش و حتی پابرهنه هم که باشید، مسیر خاکی کناره، خستگی کمتری برایتان خواهد داشت و پاهایتان کمتر اذیت میشود.
۲۲- در طول مسیر تنوع غذایی و پذیرایی فراوان است، شما میتوانید با توجه به نیاز بدنی و حساسیتهای جسمیتان غذا و آذوقه مورد نیازتان را انتخاب کنید، اما سعی کنید از امتحان کردن غذاهایی که به آنها عادت ندارید اجتناب کنید و مصرف برنج را کمتر کرده و به سمت مواد پروتئینی و میوه بروید تا سیستم گوارشیتان مشکل پیدا نکند. اگر در استفاده از لوازم تعارفشده وسواس دارید؛ بهنحویکه میزبانانتان ناراحت نشوند از آنها بخواهید که در لیوان و ظرف خودتان از شما پذیرایی کنند.
۲۳- برای جلوگیری از گمشدن احتمالی، نقشه مسیرها را در گوشی خود ذخیره کرده و به همراه داشته باشید و محل قرارهایتان را ترجیحاً پیش از ورودی شهرها بگذارید تا مجبور نشوید در شلوغی و نابلدی مسیر و کوچههای بدون نام و عنوان، به دنبال دوستان خود بگردید.
۲۴- تهیه یک سیمکارت عراقی، هم از هزینههای تماس شما میکاهد و هم آنتندهی بهتری دارد؛ این کار را میتوانید از مراکز مورد اطمینان در ایران یا بعد از ورود به عراق تهیه کنید. به محض تهیه سیمکارت هم شماره آن را به دوستان و همکاروانیان و خانواده منتظر خود بدهید.
۲۵- در طول مسیر، نکات ایمنی را رعایت کنید. از دادن اطلاعات فردی به افراد غریبه خودداری کنید. از ابتدا لوازم زینتی و گرانقمیت با خود نیاورید تا در مسیر دغدغه مراقبت از آن را نداشته باشید. در صورت مفقودشدن پولها و لوازمتان در مدت اقامت در موکب، مسئول موکب یا مسئولین ایرانی را خبر کنید. در صورت وقوع انفجار از ازدحام و تجمع در آن نقطه بپرهیزید؛ چراکه معمولاً انفجار دومی هم به دنبال دارد؛ به تذکرات نیروهای نظامی و امنیتی ایرانی و عراقی گوش دهید. در مبادی ورودی و ایست بازرسیها، کولهپشتیتان را به سمت جلو آورده و مراقب آن باشید.
۲۶- به یاد داشته باشید که اصرار بر حضور در حرمها و زیارت از نزدیک، در شلوغی این ایام، نه تنها ضرورتی ندارد که حتی گاه با اعمال حرامی نیز همراه خواهد بود؛ در نتیجه به یک سلامدادن از دور قناعت کنید و از افتادن در مسیرهایی که ناگزیر از تنهزدن به مردان و برخورد با آنها هستید، اجتناب کنید. باورکنید زیارت، آنهم از نزدیک و با این شرایط، عملی مستحب است و حفظ حجاب، با تمام ضوابط و گستردگی مفهومی آن، عملی واجب.
۲۷- اگر اصرار بر دیدن مراسم اربعین و حضور در حرم دارید، توصیه میشود که از شب قبل به داخل حرم رفته و بیرون نیایید؛ چراکه پیش از اذان صبح تا اذان ظهر، دربهای حرم کاملاً بسته میشود. هرچند توصیه میشود زیارت را تا فردای اربعین که زوار عراقی به شهرهای خود باز میگردند به تعویق اندازید.
۲۸- این سفر، آغاز مسیری است از زیارت تا…، قدر فرصت بهدستآمده را بدانید و حال و هوای ایجاد شده را نگهدارید.
خبرنامه دانشجویان
نکته مهم و آخر این است که خواهرم حجاب و نگاهت را در طول مسیر مراقبت کن در این راه معنوی زینبی باش و بمان
فرم در حال بارگذاری ...
دختری با موهای پریشان شالی بر سر کرده که تنها قسمتی از مو هایش را پوشانده و آرایشی بر صورت دارد و مانتو مشکی پوشیده و در مراسم عزاداری سالار شهیدان آقا امام حسین علیه السلام شرکت کرده است،احسنت به او بخاطر لباس مشکی که برتن کرده به احترام مولا و خداروشکر که او در این محفل قرار گرفته است صحبتم با همان دختر است ….
دختر خانم عزیز خوش به حالت که خدا روزیت کرده در هیئت آقا امام حسین علیه السلام که بی شک خود مادر دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها و آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضور دارند
دختر خانم عزیز احسنت به تو و شعورت و ادبت شاید مانند حر بخاطر ادبت وارد مجلس شده ای و خدا نگاهت کرده احسنت به تو که لباس مشکی بر تن کرده ای به احترام مولا اما عزیز به احترام خانم حضرت زینب سلام الله علیها حجابت را هم رعایت کن یادت باشد که حجاب امانتی است در نزد تو نکند در قیامت شرمنده خانم شویم
دختر خانم عزیز حیف است آمدی در مجلس آقا و جایی که قطره اشکی برای آقا گناهان را از بین می برد و تو با بی حجابی خودت و دیگران را به گناه بیندازی…
نکند شیطان با جملاتی همچون ظاهر مهم نیست دلت پاک باشه ….فریبت دهد که هیچ مقبولیتی ندارد این جمله خداوند می فرماید : وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (سوره مائده، آیه ۹)«خداوند کسانى را که ایمان آورده و عمل هاى شایسته کرده اند وعده داده که آن ها را آمرزش و پاداشى بزرگ است.» ظاهر در کنار نیت و قلب …
یا در روایتی آمده :الْإِیمَانُ تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان «ایمان، تصدیق با دل و اعتراف با زبان و التزام در عمل است.» (بحارالانوار، ج۶۶ ص۷۴)
نکند فرصتت را از دست بدهی و کوچک بشماری که بهترین روزیت شده عزاداری آقا امام حسین علیه السلام نگاهت و حجابت را حفظ کن
امام حسن عسگری (ع) :????
????کسى که “پارسایى” خوى او، و “بخشندگى” طبیعت او
و “بردبارى” خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند. . .????
⚫️شهادتش تسلیت،
التماس دعا⚫️
نظر از: جان نثاری [عضو]
خاوند همه را به راه راست هدایت کند و سپس با عاقبت خیر بمیراند
نظر از: پیشنمازی [عضو]
با سلام و احترام و عرض تسلیت بمناسبت رحلت پیامبر و شهادت امام رضا علیهم السلام .
وبلاگمان به مطالب ذیل به روز می باشد: (مشتاق حضور، نظرات، پیشنهادات) شما هستیم.
- شئونات طلبگی و روابط اجتماعی؛ همگرایی یا واگرایی؟!
- خانومانه : احترام به شوهر
- برگزاری نمایشگاه کتاب مدرسه ای
- برگزاری کلاس طب اسلامی
- زیباترین انسان هایی که دیدم …
- برگزاری نشست آشنایی با تهدیدهای فضای مجازی با عنوان حقیقت مجازی
نظر از: ریحانه [بازدید کننده]
خیلی عالی بود موفق باشی
نظر از: اندیشه ی پرواز [عضو]
با سلام و احترام
بله واقعا کاش همه ی ما ارزش واقعی و قیمت حقیقی خودمان را می شناختیم و باور میکردیم و تمام اعمالمان زینب گونه میشد و زیبایی در نگاهمان چیز دیگری بود. از همینجا به دختر و پسرهای فهمیدمون میخواهم بگم زاویه ی دیدمان را به زاویه ی دید با عظمت حضرت زینب سلام الله علیها نزدیک کنیم و خدایی شویم . و محبوب دل خدا ……….ان شاءالله
فرم در حال بارگذاری ...
دیگر چیزی تا پایان ماه محرم و صفر باقی نمانده است نمی دانم چه قرارهایی با مولایمان بستید،اما قرار اصلیمان با خانم حضرت زینب سلام الله علیها این باشد چادر از سرمان نیفتد ….
عفاف زینبی حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) مظهر فضیلت های انسانی بود. او الگوی بی بدیلی بود که حقیقت وجودی اش نه قابل توصیف است نه قابل درک. هنگامی که اهل بیت پیامبر در کوفه در خانه ای بازداشت بودند،اجازه ندادند جز کنیزان، کسی وارد آن خانه شوند. در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز بر این گونه شهر به شهر گرداندن بانوان، اعتراض کرد و فرمود: «ای پسر آزادشدگان! این قانون عدل و انصاف است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را به صورت اسیران بدین سوی و ن سوی کشانی؟ پرده حجاب ایشان را بردری و دشمنان ایشان را از شهری به شهری ببرند و اقراد بیگانه و فرومایه چهره آنها را بنگرند؟»
علامه مامقانی درباره آن حضرث می گوید: «، بانوی بنی هاشم است که در صفات ستوده شده، برترین است و کسی جز مادرش بر او برتری ندارد؛ تا جایی که اگر بگوییم صدیقه کبرا است، حق گفته ایم. او در پوشیدگی و حجاب چنان بود که کسی از مردان در زمان پدر و برادرش او را ندید، جز در واقعه کربلا».
شاعر خوش ذوق نیز از زبان زینب (سلام الله علیها) او را چنین معرفی می کند:
من کیستم فروغ سپهر محبتم
نور خدا و معنی سرّ ولایتم
هرجا که عشق خیمه زند حسن یوسفم
هرجا عفاف پرده کشد راز خلوتم
از جلوه عفاف به عالم ندیده است
چشم ستاره پرتویی از رنگ عفتم
من زینبم سلاله زهرای اطهرم
منبع: عفت فاطمی، الگوی فاطمی،نرگس قدیری،کتابخانه دیجیتال ص139.138
فرم در حال بارگذاری ...
نهضت عاشورا برای احیای ارزشهای دینی بود. در سایه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یـافـت و امـام حـسـیـن (علیه السلام) و زیـنـب کـبـری و دودمـان رسـالت، چـه بـا سـخـنـانـشـان، چـه با نحوه عـمـل خـویـش، یـادآور ایـن گـوهـر نـاب گـشتند. برای زنان، زینب کبری و خاندان امام حسین (علیه السلام) الگـوی حـجـاب و عـفـاف هستند. ایـنـان در عـین مشارکت در حماسه عظیم و ادای رسالت حسّاس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه همگان شدند.
...
عصر عاشورا وقتی دشمن به خیمهها حمله کردند و آنها را به آتش کشیدند حضرت زینب (سلام الله علیها ) محضر امام سجاد علیه السلام آمدند و کسب تکلیف کردند. امام به عمهاش زینب (سلام الله علیها )فرمودند بگو بچهها به میان بیابانها فرار کنند و پراکنده شوند، در ضمن فرار قضیهای برای دختر امام حسین (علیه السلام) به نام فاطمه صغری اتفاق میافتد. عربی از سپاهیان یزید او را دنبال می کرد. آن عرب با ته نیزه به پشت دخترک زد و هنگامی که بر زمین افتاد، او آنچنان گوشواره های دخترک را از گوشش بیرون کشید که گوش هایش پاره شدند. زمانی که به هوش میآید مشاهده میکند سرش در دامن عمهاش زینب (سلام الله علیها ) است، اولین درخواستی که این دختر دارد آن است که عمه جان آیا پارچهای پیدا میشود سرم را از چشم نامحرمان بپوشانم؟
دختر دل سوخته به عمّه اش نگفت سه روز است که آب نخورده است و تشنه اش است، نگفت که گوش هایش درد می کند، نگفت که او را شلّاق و تازیانه زدند. نگفت پدرم کجاست. نگفت برادرم کجاست. نگفت عمویم کجاست…
فقط وقتی متوجّه شد که چادر به سر ندارد با گریه التماس کرد: عمّه جان چادر ندارم! آیا چادری نداری که خود را با آن بپوشانم؟! زینب (سلام الله علیها ) با چشم های پر از اشک فرمود: دخترم؛ چیزی برای ما باقی نگذاشته اند.
هم اباعبدالله نسبت به حفظ حریم اهل بیت و حفظ آنها از معرض نامحرمان از هیچ تلاش و حرکتی فروگذاری نکردند و هم خود آن بزرگواران در کربلا و در طول اسارت هیچگاه و هیچ لحظه از حفظ حجاب و عفاف خود غفلت نکردند که اینها میتواند درسآموز برای جامعه امروز ما باشد.
خواهرم! برادرم! از واقعه کربلا درس گریه و عزاداری نگیرید. درس عفّت بگیرید. درس حجاب بگیرید. معرفتمان را نسبت به کربلا و عاشورا بیشتر کنیم. امام مان هنوز هم تشنه ی لیبک است…
فرم در حال بارگذاری ...
آیا نماز ظهر عاشورا توسط امام حسین(علیه السلام) در میدان نبرد که خطر جانی بسیار داشت،عمل صحیحی بود؟
پاسخ :
نماز خواندن امام در ظهر عاشورا از چند جهت قابل توجه و بررسی است:
1 – وظیفة دینی و شرعی: امام(علیه السلام) از ابتدای حرکت و قیام، دین اسلام و احیای احکام الهی و سنت پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) را اساس حرکت و قیام خود معرفی میکند و در تمام حوادث و برخوردها، از دایرة شرع و احکام الهی خارج نمیشود. در بین احکام اسلام، نماز اهمیت خاصی دارد و به هیچ وجه ترک پذیر نیست، حتی اگر فوت گردد، باید قضای آن به جا آورده شود.
اگر فردی عذر شرعی دارد و از به جا آوردن نماز در حالت ایستاده ناتوان است، باید تکیه دهد یا بنشیند یا نشسته تکیه دهد یا بخوابد، و خلاصه در هر صورت که برای او ممکن است،نماز را به جا آورد؛ حتی اگر فردی در حال غرق شدن است و وقت نماز تنگ میباشد، باید با اشاره نماز بخواند.
گناهکاران نیز نباید نماز را ترک کنند، مثلاً اگر فردی مشروب خورده و مست است، باید بعد از خارج شدن از حال مستی، خود را پاک کرده و نمازش را بخواند…
...
با توجه به اهمیت فوق العادة نماز، برای حالتهای خوف و خطر از جمله میدان جنگ که دشمن رو به رو است و حال هجوم دارد، دستور نماز خوف با ویژگیهای خودش داده شده است.(1)
در میدان نبرد اگر اوضاع خیلی بحرانی بود و خواندن نماز خوف ممکن نبود، باز نماز ساقط نمیشود و رزمندگان باید به حالت فردی رو به قبله تکبیرةالاحرام بگویند و بقیة افعال و اذکار را به صورت اشاره و ایستاده یا در حال راه رفتن و به هر صورت ممکن دیگر به جا آورند. حتی در نهایت درجة سختی (که به هیچ وجه به جا آوردن او را دو افعال نماز حتی با اشاره ممکن نباشد) باید به نیت نماز و به جای هر رکعت، یک تسبیح چهارگانه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) بگوید.
بنابراین نماز از واجباتی است که در صورتهای مختلف حکم دارد و حکم شرعی آن در اوضاع جنگی، نماز خوف است. امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا مطابق دستور شرع، نماز خوف خواند و به تکلیف شرعی خود عمل کرد.
2 – نشان دادن اهمیت نماز و احکام شرع؛ دستورهای دین حیاتبخش هستند و مؤمنان با معرفت، عاشق عمل به احکام شرع میباشند. نماز و عبادت، نجوا و راز و نیاز با خالق یگانه هستی است و رسول خدا به همین جهت فرمود:
«نور چشم من در نماز است».(2)
از اهداف مهم امامان در تمام لحظات زندگی، توجه دادن عملی به اهمیت و سازندگی احکام شرعی به خصوص عبادات میباشد. هیچ مهمی آنان را از این وظیفه و هدف باز نمیداشت.
امام علی(علیه السلام) در جنگ صفین در میدان نبرد، نزدیک ظهر، چشم به آسمان دوخته و منتظر زوال آفتاب بود، تا نمازش را در اول وقت به جا آورد. «ابن عباس» که چشم انتظاری امام را دید، سؤال کرد: یا امیرمؤمنان! نگران چیزی هستید؟ امام فرمود: منتظر رسیدن وقت نماز میباشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمیتوانیم دست از جنگ برداشته و مشغول نماز گردیم. امام فرمود: ما برای نماز با دشمنان میجنگیم.(3)
امام حسین(علیه السلام) به عنوان تربیت شدة مکتب پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و امیرمؤمنان(علیه السلام) چنان به نماز و تلاوت قرآن عشق میورزد که عصر روز نهم محرم،وقتی سپاه دشمن آمادة حمله شده،برادر گرامی خود را به سوی آنان فرستاد تا یک شب مهلت بگیرد و برای بیان علت مهلت خواهی فرمود:
اگر توانستی آنان را امشب منصرف کن و تا فردا از حمله باز بدار تا امشب را نماز بخوانیم، دعا کنیم و طلب آمرزش نماییم که خدا میداند من نماز و خواندن قرآن و دعای زیاد و آمرزش خواهی را دوست دارم.(4)
آری، امام حسین(علیه السلام) عاشق عبادت و نجوا با خدای یگانه بود و با رفتار و عمل خود، اهمیت نماز را فریاد میکرد و عشق او به عبادت، در همة لحظات زندگیاش تجلی داشت و با عمل خود دعوت کننده به احکام دین بود. وقتی ظهر عاشورا ابوثمامة صائدی به امام(علیه السلام) نماز ظهر را یادآور شد، از صمیم دل برای آن یار با وفایش دعا کرد و فرمود:
«نماز را یادآور شدی. خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد!»
بعد امام از دشمن خواست مهلت ادای نماز بدهند، ولی آنان با گستاخی تمام از نبرد دست نکشیدند و امام مجبور شد نماز خوف بخواند اما بنا به روایتی دیگر با اشاره ادای واجب نماید.(5)
امام (علیه السلام) با عمل خود، عشق بی نظیر خود به عبادت و بندگی را نشان داد واهمیت آن را برای همیشه تاریخ ثبت کرد.
3 – باطل سازی تبلیغات دروغین دشمن؛ بنی امیه با ناجوانمردی علی بن ابی طالب(علیه السلام) و فرزندانش را افرادی لاابالی و غیر مقیّد به دین معرفی کرده بودند، به طوری که وقتی خبر شهادت امام علی(علیه السلام) در محراب کوفه به گوش شامیان رسید، بسیاری با تعجب میپرسیدند: مگر امام نماز هم میخواند؟!
یزید وحزب اموی سعی داشتند امام حسین(علیه السلام) را دشمن خلیفة رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) و غیر مقیّد به احکام شرع جلوه دهند. امام و یارانش با توجه به این تبلیغات دروغین، سعی داشتند با سخن و عمل خود این دروغ بزرگ را آشکار ساخته، فریب خوردگان تبلیغات اموی را بیدار و متوجه گردانند. وقتی امام حسین(علیه السلام) شب عاشورا مهلت گرفت و خود و اصحابش در آن شب به عبادت و مناجات و تلاوت قرآن پرداختند،جمعی از لشکر دشمن، متوجه دروغین بودن تبلیغات یزیدیان شدند و همان شب به امام ملحق گردیدند.(6)
امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا در میدان نبرد به برپایی نماز همت گمارد تا در تاریخ ثبت شود که پایبندی حضرت به دین به حدی بود که در هنگامهای همچون میدان نبرد هم نماز را فراموش نکرد و به تأخیر نینداخت، تا دشمنان نتوانند او و اهل بیتش را به بی دینی و لا ابالیگری یا خارج شدن از جمع مسلمانان متهم سازند، به همین جهت در زیارت حضرت، بر اسلام و ایمان و اقامة نماز توسط حضرت تأکید میشود:
«أشهدُ انّک قد اقمتَ الصلاة؛ شهادت میدهم که تو نماز را برپا داشتی».
برپایی نماز و برخورد دشمنان با نماز خواندن حضرت،چهرة ضد دینی و ناجوانمردی دشمن را نمایان ساخت، که ابزار مهم تبلیغی برای آشکار نمودن ماهیت دشمنان بود، که نه تنها معیارهای دین را نادیده گرفتند، بلکه حتی از اصول انسانی سرپیچی کردند.
——————————————————————————————————
پینوشتها:
1. دستور نماز خوف در کتب مفصل فقهی آمده، از جمله مسالک، شهید ثانی، ج1، ص 332 به بعد.
2. بحارالانوار،ج86، ص 3.
3. سفینة البحار، ج2، ص 44.
5. فرهنگ سخنان امام حسین(ع)،محمد دشتی، ص 691 – 692.
6. مقتل الحسین مقرم، ص 217، به نقل از تاریخ یعقوبی،ج2،ص 217.
منبع:سایت عاشورا
فرم در حال بارگذاری ...
“سرّنی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود”
حجاب و وقار حضرت زینب (سلام الله علیها) نمونه ی بارز الگو بودن ایشان در تمام طول اسارت توسط سپاه یزید و عمر سعد است.حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در این ایام با خطابه های بی نظیر خود نیز در مسیر شام به خونخواهی امام حسین (علیه السلام) و هفتاد و دو تن از یاران بزرگوارش پرداختند.
ایشان پرستار بزرگ کربلا بود چنانکه پس از عاشورا؛ از بازماندگان ایثار و رشادت پرستاری می کردند.
طبق روایات مختلف در طول سفر امام حسین(علیه السلام ) به کربلا بارها با خواهر خود به گفتگو پرداخته و با ایشان درد دل کردند.
شیرزنی که همراه و پابه پای برادر در ستیز حق و باطل همراه شد هماره احیاء گر حجاب فاطمی و امر به معروف و نهی از منکر بودند.
دختر بی همتای حضرت زهرا (سلام الله علیها) که حجاب و متانت خود را از مادرش به ارث برده بود و هماره حافظ ارزشهای والای دینی و اسلامی بود.
ازآنجا که ترییت و فرهنگ و وراثت و اکتساب، همه و همه در شکل گیری شخصیت انسان تاثیر تام دارند، فرزند حضرت زهرا(سلام الله علیها)، زینب کبری(سلام الله علیها)که در این خانه وتحت تربیت شیوه های حضرت زهرا(سلام الله علیها) وحضرت علی(علیه السلام) قرار گرفته بود، دقیقا پیروی و الگو از آن دو معصوم را در سیره و اخلاق پیش گرفت و دقیقا در همین راستا شیوه حضرتش در مساله حجاب و حضرت (سلام الله علیها) در اهمیت حجاب و مساله عفاف زن همانقدر که حضرت زهرا(سلام الله علیها) تکیه داشت، سفارش نمود ولی از آنجا که در متون روایی ما و آثار تاریخی راجع به حضرت زینب(سلام الله علیها) به جنبه های مبارزاتی آن حضرت اشاره بیشتری شده چه بسا مطالب و و فرمایشات آن عزیز در ارتباط با حجاب منقول نگشته است اما همان مطلب کم و گفته های جسته و گریخته ای که با تتبع زیاد از گوشه و کنار بدست می آید، دلالت تامی بر مسئله دارد که برای نمونه به یکی دو مورد اشاره میکنیم:
...
فرازی از خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید” امن العدل یا بن الطلقا تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتک ستورهن و ابدیت وجوهن تحدوبهن الاعدا من بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المناقل و یتصفح وجوههن القریب و البعید والدنی و الشریف لیس معهن من حماتهن حمی و الا من رجالهن ولیوکیف ترتجی مراقبه ابن من لفظ فوه اکباد الازکیا و نبت لحمه بدما الشهدا و کیف یستبطی بغضنا اهل البیت من نظرالینا بالشنف و الشنان و الاحن والاضغان ثم تقول غیر متاثم و لا مستغطم".لا هلوو استهلوا فرحا ثم قالوا یا یزید لاتشل. (1)
آیا از طریق عدالت است که ای پسر آزاد شدگان که ( زنان و کنیزان خود را در پس پرده داری و دختران رسول خدا را چون اسیران شهر به شهر بگردانی همانا پرده وحشت و حرمت ایشان را هتک کردی و ایشان را از پرده بر آوردی و در منازل و مناهل به همراهی دشمنان کوچ دادی و مطمع نظر هر نزدیک و دور و وضیع وشریف ساختی در حالتی که از مردمان و پرستاران ایشان کسی با ایشان کسی با ایشان نبود)وچگونه امید می رود که نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیفکندو گوشتش به خون شهیدان بروید و نمو کند و کنایه از آنکه از فرزند هند جگر خواره چه توقع باید داشت و چه بهره توان یافت و چگونه درنگ خواهد کرد و در دشمنی ما اهل بیت کسی که بغض و کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه به نظر دشمنی ما را نظر کرده است پس بدون آنکه جرم و جریرتی بر خود دانی و بی آنکه امری عظیم شماری شعری بدین شناعت می خوانید دقت و تامل در مفاد جملات فوق با توجه به جغرافیای بیان آن نشان می دهد که تا چه حد حضرت زینب کبری(س) به مساله حجاب اهمیت میدهد که بزرگترین اشکال و بی حرمتی که از طرف خاندان بنی امیه و حکومت فاسق یزید براهل بیت روا داشته، به نظر حضرتش همین هتک حجاب و به کوچه ها و خیابانها کشیده شدن حرم اهل بیت معرفی میگردد.
جدا” مساله حجاب و ستر و پوشش زن درنظر حضرت زینب (س) چه اهمیت ویژه ای داشته که در حضور یزید آنجا که اعمال رسوای اورا بیان میکند با اینکه جنایات یزید و عمال و ابادی او تنها این مسئله نبوده، بلکه همه جنایت نسبت به خاندان اهل بیت و شخص امام حسین(ع) و اصحابش روا داشته است.
ولی زینب کبری(س) نمونه کامل عفاف و حمیت دینی با لحنی تحقیر آمیز و اشاره ای به سابقه کفر و شرکت خاندان بنی امیه، او را طرف خطاب قرار می دهد: این مردانگی و حمیت است که تو خاندان و پدرانت به دست اسلام بعد از فتح مکه آزاد شدند، زنان و وابستگان خویش رادر حریم عفاف و حجاب نگهداری و فرزندان و خاندان ولی نعمت یعنی ” خاندان رسول خدا ” را بی حجاب و پوشش هتک نموده و به این طرف و آن طرف بکشانی.
یقینا” در آن ایام حضرت زینب (س) و اسیران خاندان اهل بیت از جور ایادی ظالم پیشه وعداوت سیره بنی امیه رنجها کشیده، شکنجه ها دیده، طعم تلخ گرسنگی و تشنگی و خستگی مفرط طی چهل منزل راه به صورت زندانی و دربند را دیده ولی آنچه در فرهنگ معلم عفت و پیام آور عزت زن هرگزقابل بخشش نیست.
” هتک حرمت و سترحجاب ” آنان است که در گفتار حضرتش به آن اشاره و از آن می نالد.
در حالی که اشاره ای به مسائل دیگر ندارد و یا کمتر دارد. و این تنها موضعی نیست که حضرت زینب چون این برخوردی دارند، موارد متعددی باز از همین نمونه در همین سفر سراغ داریم.
مثلا بهعنوان نمونه وقتی حضرت زینب (س) و خاندان اهل بیت را از کنار گودال قتلگاه برای اینکه بیشتر از آنها را رنج دهند، عبور می دهند و حضرت زینب و خاندان رسول ا… با آن وضع فجیع شهدای کربلا را مشاهده میکنند. اصحاب مقاتل می نویسند: حضرت روی به سوی مدینه و حرم پیامبر نموده و فریاد بر آوردند: یا جداه ما نظر الی رئوسنا المکشوفه(2)
که در مقام درد دل با جدشان « پیامبر اکرم» مهمترین مساله را کشف حجاب و اینکه دشمن لوازم انان را به یغما و چپاول نموده، حتی از حجاب و لباس آنان نیز نگذشتهاست.همچنین سیره حضرت زینب (س) که در این سفربیشتر نقل گشته، هر چند متاسفانه از سیره حضرتش در بقیه ایام عمر کمتر مطلعیم ولی همین لحظات نقل شده در سفر کربلا اهمیت حجاب در نظر ایشان را به خوبی می رساند. وقار و متانت و پوشش زینب (س) با فرط فقر و کم داری امکانات در مجلس عبید اله زیاد که فرمودند: ” زنان ایشان، یعنی حضرت را احاطه کنند"(3)
و یا اینکه در صحبت با یزید و سخنرانی در مجلس یزید.” مقنعه خویش را به سر و صورت کشیدند” همه و همه نشانه این اهمیت و فرهنگ است.(4)
حجاب نماد عزت پوشش انسان در برابر سرما و گرما و نگاه های شیطانی، یک حرکت فطری، غریزی، عقلی و اسلامی است. امروزه تلاش شیطان برای برهنگی آدم و حوا، سابقه ای به قدمت حضور آدم و حوا در بهشت دارد.وسوسه های شیطان امروز برای گسترش بی حجابی و بد حجابی چیزی نیست که برای کسی پنهان باشد. برهنگی به بهانه های واهی از قبیل؛ ورزش، پیشرفت و ترقی، آزادی، مدگرایی، نشاط روحی و یا تقلید کورکورانه از غرب، هر روز به گونه های بروز و ظهور میکند.گاه از کودکان معصوم این بدحجابی آغاز میشود. گاه به بهانه ی مکروه بودن رنگ مشکی، چادر افتخار آمیز بانوان ایرانی مورد نقد قرار می گیردو کسانی که به واجب و حرام شرعی عقیده ندارند از کراهت لباس مشکی سخن میگویند.
گاه به طور غیر مستقیم به بی حجابی نشان دانش می دهند و روشنفکری و حجاب را نشانه بی سوادی معرفی میکنند. گاه حجاب مزاحم کار و تولید و خدمت رسانی شناخته میشود.
انسان ها نسبت به حجاب سه حالت دارند: “حجاب گرا"، ” حجاب گریز” و “حجاب ستیز".حجاب گرایی تمایل قلبی و فطری انسان هاست. انگیزه حجاب ستیزی و بی قیدی در پوشش هم در عموم مردم وجود ندارد، هرچند که ” حجاب گریزی” به دلیل غفلت یا ناآگاهی و تقلید بی جا و آداب و عادات اجتماعی، در رفتار برخی افراد ظهور وبروز دارد.ولی ” حجاب ستیزی” هدایت شده و حمایت شده، توام با هجوم فرهنگی تبلیغات رسانه ای و حیله و نیرنگ، و تلاش برای عادی سازی بی حجابی وبدحجابی اقدامی شیطانی است که به قصد گسترش فساد و فلج کردن نسل جوان و غیرت زدایی در دفاع و جهاد و فروش کالاهای آرایشی و مصرفی دنیای غرب انجام میشود. (5)
در برابر این اندیشه ها و تلاش های شوم، سیره و رفتار زینب کبری (س) بهعنوان میراث دار کربلا اسوه و نمونه ی همه ی بانوان مسلمان عالم است.
____________________________
1- اعیان اشعه، ج 1، ( 11 جلد با مقدمه) الامام السید محسن الامین، دارالتعارف للمطبوعات بیروت، بی تاریخ
2- ابی مخفف، مقتل الحسین، ص96 چاپ قم،بی تاریخ
3- مجالس السینه، سید محسن امین، ج2، ص206
4- سیری در زندگانی حضرت زینب(ع)، ص117
- 5- راز حجاب، مسعود صفی یاری،ص11
زهرا سبزی
روابط عمومی تبلیغات اسلامی کامیاران
فرم در حال بارگذاری ...
درباره ی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) روایاتی از پیامبر بزرگوار اسلام و ائمه ی اطهار (علیه السّلام) وارد شده که اهمیت و ضرورت بحث مهدویت را از همان سال های نخستین ظهور اسلام می رساند. یکی از اخبار مهمی که از جانب نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست ما رسیده است، بیان صفات و ویژگی های امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خطبه غدیر است؛ آن هم با عباراتی زیبا و در زمانی حساس که بحث انتساب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) مطرح بود.
مقدمه
در خطبه ی شریف غدیر به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) توجه خاصی شده است و سه فراز خطابه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود مبارک آن حضرت اشاره فرموده اند. در فراز اول می فرمایند:
« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی اُنزِلَ مَعَهُ مِن قَبلِ أن نَطمِسَ وُجُوهاً فَنَّرُدُّها عَلی أدبارِها … مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسلوکٌ فِی ثُمَّ فی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسلِ مِنهُ إِلَی القائِمِ المَهدِیِّ، الَّذِی یَأخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بَکُلِّ حَقِّ هُوَ لَنَا.»
در این قسمت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحت جریان نور را علاوه بر خود، در امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امامان از نسل ایشان تا مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف) جاری و ساری می دانند و آن بزرگوار را گیرنده ی تمام حق الله و حق اهل بیت (علیه السّلام) که به آن ها ظلم شده است معرفی می کنند.
فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که اصل نگارش ما را در بر می گیرد به صورت مستقل به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و بیان ویژگی های آن حضرت اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را از آن جا می توان دریافت که حضرتش هجده بار مردم را با تکرار لفظ هشدار دهنده «ألا» (= هان، آگاه باشید!) به دقت در کلام خود فرا می خواند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته ی نبوت و امامت را مطرح نموده و یادآور می شوند که سررشته ی این نظم، در دست علی (علیه السّلام) است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود:
«مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّی رَسولٌّ وَ عَلِیٌّ الإِمامُ وَ الوَصِیُّ مِن بَعدی،… ألا إنَّ خاتَمَ الإَئِمَةِ مِنَّا القائِمَ المَهدِی»
پس از آن، بیست و یک ویژگی اساسی و مهم آن امام را ترسیم می نمایند که به آن ها خواهیم پرداخت.
سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است که می فرمایند:
«فَأمِرتُ أن آخُذَ البَیعَةَ مِنکُم وَ الصَّفقَةَ لَکُم بِقَبُولِ ماجِئتُ بِهِ عَن اللهِ عَزَّوَجَلَّ فی عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ وَ الأوصِیاءِ مِن بَعدِهِ الَّذینَ هُم مِنِّی وَ مِنهُ إمامَةٌ فیهِم قائِمَةٌ، خاتِمُها المَهدیُّ إِلی یَومِ یلقَی اللهَ الَّذی یُقَدِرُ وَ یَقضی»
« مأمورم که از شما پیمان بگیرم تا دست در دست من نهید، در پذیرش آن چه از سوی خداوند درباره ی علی امیر المؤمنین (علیه السّلام) آورده ام و درباره ی اوصیای پس از او که از من و اویند، این امامت در میان آنان پایدار است و خاتم آنان مهدی (علیه السّلام) است و پیشوایی استوار است تا روزی که با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت)».
نقطه اوج خطبه ی غدیر که از افتخارات شیعه به شمار می آید این است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آینده ی جهان را به صورت تابلوی بسیار دقیق و زیبایی طراحی کرده اند (همین فراز دوم). البته در سه جای دیگر هم (دو بار در قسمت ششم و یک بار در قسمت دهم خطابه) درباره ی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) مطالبی را گفته اند؛ ولی قسمتی که دارای حساسیت است و اگر کنار هم چیده شود، حکومت، شخصیت، علم، عصمت و ولایت تکوینی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) روشن می شود همین قسمت هشتم خطابه ی غدیر است. ما نیز در این نوشتار برآنیم تا ویژگی های امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را در خطبه ی غدیر ذیل همین فراز دوم درباره ایشان شرح دهیم تا ظرافت های بیانی آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی امام زمان بیش از پیش آشکار گردد.
...
شرح عبارات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی ویژگی های امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)
عبارت اول:
«أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الأَئِمَةِ مِنِّا القَائِمُ المَهدِی»
« آگاه باشید که القائم المهدی از ماست.»
در ابتدا نکاتی را درباره ی اعراب جمله ی فوق بیان می کنیم و آن این که ممکن است اعراب فوق درست باشد؛ یعنی «القائم المهدی»، خبر «انّ» و مرفوع باشد؛ اما قول صحیح تر آن است که بگوییم: «خاتم الائمة»، اسم «انّ» و «منّا» خبر آن باشد و «القائم المهدی» صفت برای «خاتم الائمة» باشد؛ یعنی منصوب بخوانیم. در این صورت ترجمه ی عبارت فوق به این شکل می شود: « آگاه باشید که خاتم الائمه ای که قیام کننده و هدایت شده (یا هدایت کننده به امر پنهان) است از ماست». با این ترکیب، عبارت فوق، بار معنایی دیگری خواهد داشت و آن این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با بیان جمله به این شکل (یعنی با نصب «القائم المهدی» ) می خواهد فخر و مباهات کند که آن وجود مبارک از خاندان ایشان است.
نکته ای را درباره ی نحوه ی اسم گذاری اعراب بیان می کنیم به این ترتیب که اَعراب روی شخص سه نوع اسم می گذارند: اسمی که در بدو تولد بر روی او می گذارند، لقب و کنیه. کنیه معمولاً با توجه به ویژگی های خاصی که آن شخص دارد یا با توجه اسم فرزند ارشد او انتخاب می شود؛ مثلاً وقتی در مورد امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) می گوید «ابوصالح» به این معناست که آن بزرگوار در صالح بودن سرآمد است. اما لقب به معنای صفتی است که خود شخص دارد؛ مثلاً برخی از القاب امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) عبارتند از: طاهر، زکی، رضی، مهدی، هادی، قائم، مُؤَمَّل (یعنی کسی که مورد آرزوست)و… .
نکته قابل توجه در فرق بین لقب و کنیه این است که وقتی کسی را با کنیه اش می خوانند، احترام و ارزشی والاتر برای آن شخص قائل شده اند که این بار معنایی در القاب کمتر است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این عبارت، امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را با القاب «القائم» و «المهدی» خطاب کرده و ایشان و مشخصاتش را با این القاب برای مردم معرفی نموده است. این در حالی است که اسم و کنیه حضرت (علیه السّلام) همان اسم و کنیه ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در روایتی آمده است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
« المَهدیُّ مِن وُلدِی اسمُهُ اسمِی وَ کُنیَتُهُ کُنیَتِی»
« اسمش اسم من است (یعنی همان اسم خاص) و کنیه اش هم، کنیه من است (یعنی ابوالقاسم).»
نکته دیگر این که غیر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سایر ائمه (علیه السّلام) نیز به تبعیت از آن حضرت، هرگز حضرت حجت (عج الله تعالی فرجه الشریف) را با نام اصلی خود نخوانده اند و پیوسته ایشان را با القاب و کنیه ها یاد کرده اند. در روایات گوناگونی از نام بردن آن حضرت نهی شده و دلیل خاصی برای این دستور بیان نشده است؛ مثلاً:
«عَن أَبِی جَعفَرٍ (علیه السّلام) قَالَ: سَأَلَ عُمَرُ أَمِیرَ المُؤمِنِینَ (علیه السّلام) عَن المَهدِیِّ. قَالَ یَا ابنَ أبِی طَالِبٍ أَخبِرنٍی عَنِ المَهدِیِّ مَا اسمُهُ؟ قَالَ أَمَّا اسمُهُ فَلَا، إِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهدِ إِلَیَّ أن لَا أُحَدِّثَ بِاسمِهِ حتَّی یَبعَثَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ».
یا این عبارت از امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) که در یکی از توقیعات آمده است:
«مَلعُونٌ مَلعُونُ مَن سَمَّانِی فِی مَحفِلٍ مِنَ النَّاس».
البته از برخی روایات به طور غیر مستقیم می توان فهمید مراد از این عمل ائمه (علیه السّلام) که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را با القاب و کنیه ها خطاب می کردند چه بوده است. مثلاً وقتی او را «قائم» می خوانند، ویژگی حضرت در قیام و زنده کردن دین از یاد رفته ی اسلام پس از غیبت طولانی به ذهن متبادر می شود؛ قیامی که در آن از قاتلین کربلا و از همه ظالمان عالم انتقام خواهد گرفت:
« عَنِ الثُّمَالیِّ قَالَ: سَأَلتُ البَاقِرَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ یَا ابنَ رَسُولِ اللهِ أَ لَستُم کُلُّکُم قَائِمِینَ بِالحَقِّ؟ قَالَ: بَلَی. قُلتُ: فَلِمَ سُمِّیَ القَائِمُ قَائِماً؟ قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الحُسَینُ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ ضَجَّتِ المَلَائِکَةُ إِلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالبُکَاءِ وَ النَّحیبِ وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا أَتَغفَلُ عَمَّن قَتَلَ صَفوَتَکَ وَ ابنَ صَفوَتِکَ وَ خِیَرَتَکَ مِن خَلقِکَ؟ فَأَوحَی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیهِم: قَرِّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَنتَقِمَنَّ مِنهُم وَ لَو بَعدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنِ الأَئِمَةِ مِن وُلدِ الحُسَینِ (علیه السّلام) لِلمَلَائِکَةِ فَسّرَّتِ المَلَائِکَةُ بِذَلِکَ فَإِذَا أَحَدُهُم قَائِمٌ یُصَلَّی فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِذَلِکَ القَائِمِ: أََنتقِمُ مَنهُم».
« (ابوحمزه) ثمالی می گوید از امام باقر (علیه السّلام) پرسیدم: مگر همه شما قیام به حق نمی کنید؟ کار شما مگر حق نیست؟ مگر برای به اصطلاح اثاره حق و ترویج حق به پا نمی خیزید؟ پس چرا به قائم گفتند قائم؟ حضرت فرمودند: موقعی که جدم حسین که درود خدا بر او باد کشته شد، فرشتگان در درگاه خدا به شیون و زاری گریه کردند و گفتند: ای پروردگار و مولای ما! رها می کنی کسانی را که برگزیده تو از میان خلقت را کشتند؟ پس خداوند به فرشتگان وحی کرد که: ای فرشتگان در جای خود آرام گیرید. قسم به عزت و جلال خودم، از تمام آنها انتقام خواهم گرفت ولو بعد از مدتی باشد. عجله نکنید. سپس خدا پرده را برداشت و ائمه از نسل امام حسین (علیه السّلام) را نشان داد. فرشتگان خوشحال شدند و فرزندان امام حسین (علیه السّلام) را دیدند، که نُه نفر بودند (همه نشسته بودند ولی) یک نفر ایستاده و مشغول نماز بود. خداوند فرمود: به وسیله آن کسی که در حال قیام و مشغول نماز است، از آن ها انتقام خواهم گرفت».
دلیل این که آن حضرت به «مهدی» ملقب شده اند، این است که ایشان از جانب پروردگار هدایت شده و در دامان و ساحت قدس ربوی تربیت و هدایت یافته است. البته معنای دیگری نیز دارد که آن عبارت است از هدایت کننده ی به امر پنهان. به همین شکل است سایر القاب و کنیه های ایشان که شرح و بسط هر کدام در مورد وجود مقدس آن بزرگوار در این جا برای ما مقدور نیست.
اما در مورد عبارت بیان شده توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر باید گفت که در آن روز گویی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواست بفرماید: آگاه باشید ای مردم! من امروز اتمام حجت کردم و ائمه راستین و حقیقی شما را که علی و اهل بیتش (علیه السّلام) هستند، به شما معرفی کردم و نام آن ها را برای شما بردم. حال اگر بنابر هر دلیلی از صراط اهل بیت (علیهم السّلام) من منحرف شدید و تن به ولایت کس دیگری دادید و مسیر اسلام را منحرف کردید، بدانید که در نهایت مردی از اهل بیت (علیه السّلام) من خواهد آمد که از جانب خدای تعالی هدایت شده است و هیچ اشکال و نقصی در او نیست و قیام می کند تا دین و سنت حقیقی اسلام را زنده نماید.
عبارت دوم:
«أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَی الدِّین»
« بدانید که اوست غلبه کننده بر همه ادیان.»
در تشریح این جمله باید نکاتی را در ابتدا بیان کنیم؛ اولاً فرق است بین دین و دینداری؛ دین یک ارزش است و دینداری ارزشمند. مانند رابطه ی بین ایمان و مؤمن که ایمان ارزش است و مؤمن ارزشمند. در مورد ائمه (علیه السّلام) بحثی وجود دارد که ائمه (علیه السّلام) ارزش هستند یا ارزشمند؟ ایمان هستند یا مؤمن؟ عدل اند یا عادل؟ علم اند یا عالم؟ انتقام اند یا منتقم؟ رأفت اند یا رئوف؟
در این باره باید بگوییم که انسان ها غیر از ارزش ها هستند. انسان ها باید ارزش ها را کسب کنند تا دارای آن ارزش ها بشوند. لذا اگر در مورد امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بپرسند که ایشان دین است یا دیندار؟ عدل است یا عادل؟ پاسخ این است که ایشان دیندار و عادل است و در نهایت می گوییم ایشان ارزشمند است. در اصطلاح ادبیات می گویند: «ذات ثبت له صفة»؛ یعنی ذاتی که صفت و ارزشی برایش ثابت شده است که در این صورت عبارت «ألَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَی الدِّین» این گونه معنا می شود: « الا ان دینه ظاهر علی الدین»؛ یعنی دین او یا دین به سبب او بر همه ادیان غالب است.
نکته دیگر درباره این عبارت این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: « شخص امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بر ادیان غالب است». در بیان معنای آن یک توجیه این است که بگوییم او غالب بر ادیان است؛ یعنی او دین را غلبه می دهد بر تمام ادیان. در مورد ائمه طاهرین (علیه السّلام) هر دو تعبیر (یکی این که بگوییم آن بزرگواران دین هستند و دیگر این که بگوییم دیندار هستند) وجود دارد؛ یعنی وقتی قرآن می فرماید:
( إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ )
((آری) حقیقت چنین است؛ از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند.)
می گویند منظور از «العلماء» یعنی ائمه (علیه السّلام)؛ یعنی این ها دانشمند هستند. از طرفی در زیارت آل یاسین می خوانیم:
« سلام بر تو ای دانش ریخته شده از آبشار توحید و خدا شناسی.»
پس اطلاق علم، بر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) شده است. همچنین می گوییم:
« السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب»
«اللَّهُمَ وَ صَلِّ عَلَی وَلِیِّ أَمرِکَ القَائِمِ المُؤَمِّلِ وَ العَدلِ المُنتَظَرِ احفُفهُ بِمَلَائِکَتِکَ المُقَرَّبِینَ وَ أَیَدَهُ بِرُوحِ القُدُسِ یَا رَبَّ العَالَمِینَ»
« خداوندا درود فرست بر ولی امر خودت که قائم و آرزو و عدلِ مورد انتظار است (پس ایشان را) با ملائکه مقربین (درگاهت) بپوشان و با روح القدس یاری اش کن ای پروردگار جهانیان».
پس به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) گفته می شود عدل؛ نه عادل. در ادبیات عرب هم به این گونه استعمال، مبالغه از باب «زیدُ عدلُ» می گویند، یعنی کسی که یک صفتی را زیاد دارد، دیگر نمی گویند «زیدُ عادلٌ» (یعنی مشتق را بر اسم ذات حمل نمی کنند؛ بلکه خود مصدر را بر آن حمل می کنند) در نتیجه می گویند: « زیدٌ عدلٌ، زیدٌ رحمةُ، زیدٌ علمٌ». لذا در این جا که گفته «انه الظاهر علی الدین»؛ یعنی خودِ امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بر ادیان چیره است؛ وقتی هم خودِ امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) دین باشد پس جدّ ایشان یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دین خواهد بود.
لذا در این جا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)می خواهد بگوید: آگاه باشید که خود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) دین و آیین من است و شخصِ اوست که غالب بر ادیان است و یا این که می خواهد بگوید که دین امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بر همه ادیات غالب است. پس آگاه باشید که اگر از راه ولایت اهل بیت (علیه السّلام) بیرون رفتید در نهایت او خواهد آمد، مؤاخذه خواهید شد و به ناچار باید به دین او بگروید.
معنای دیگری که می توان برای این عبارت در نظر گرفت، این است که بگوییم « الدین» یعنی دین اسلام. «أَلَا إِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین» یعنی او راهنمای دین است. ایشان راهنمای کلِ دینِ اسلام و غالب بر دین هستند. اگر بخواهیم دین را تعریف کنیم باید بگوییم که دین چتری دارد که بالای آن وجود مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) قرار دارد. یعنی دین در اینجا به معنای ادیان نبوده و به معنای دین اسلام است. یعنی او غالب و حاکم و چیره بر کل دین اسلام است.
این که می گوییم دین اسلام نقطه بلندش وجود مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است، یعنی او ولی الله است و اتصال و پیوند بلاواسطه با الله دارد. چون معنای ولی و ولایت، قرب بدون حجاب است. حجاب ممکن است گناه، غفلت و یا حتی نور باشد که بین انبیا و خداوند حجب نوری نیز وجود دارد. در نتیجه « أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَی الدِّینِ» یعنی کل دین، امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است و در رأس مخروطِ دین قرار دارد و اگر اور ا نگاه کنیم، همه دین را داریم، لذا در روایات وارد شده است که اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را قبول کند و بپذیرد، همه چیز را قبول کرده، و وقتی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را قبول نکند، همه چیز را منکر شده است. این امر بدان سبب است که کل دین عبارتست از وجود مقدس ائمه طاهرین (علیهم السّلام).
« عن أبی حمزة الثمالی، قال قال لنا علی بن الحسین زین العابدین علیهما السلام أی البقاع أفضل. فقلت الله و رسوله و ابن رسوله أعلم. فقال إن أفضل البقاع ما بین الرکن و المقام، و لو أن رجلا عمر ما عمر نوح فی قومه ألف سنة إلا خمسین عاما، یصوم النهار و یقوم اللیل فی ذلک الموضع، ثم لقی الله بغیر ولایتنا، لم ینفعه ذلک شیئا».
پس « أَلَا إِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین» نقطه اوج آن «ألَا إِنَّ خَاتَمَ الأِئِمَةِ مِنَّا القَائِمُ المَهدِی» است؛ یعنی در سه واژه تمام مختصات امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و حکومت جهانی او که همه انبیا به آن وعده داده اند، آمده که « خاتم الائمه»: یعنی وارث کل انبیاء است. «القائم» یعنی قیام کننده ی خالص؛ یعنی برای همه چیز قیام می کند: وضع دینی، اجتماعی، اقتصادی و … که تمام این معانی در القائم مندرج هست. «المهدی» هم یعنی هدایت شده از جانب خدا.
به نظر می رسد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) احتمالاً در ذکر یه عنوان: « خاتم الائمه»، «قائم» و «مهدی» نکته «الأَهَم فالأَهَم» را رعایت نموده است. یعنی به این صورت که اول مهم ترین بعد مهم تر و بعد مهم، به تدریج پایین می آید و ادامه می دهد. روش نگارش کتب حدیثی هم توسط بزرگانی همچون کلینی در کافی و علامه مجلسی در بحار به همین صورت بوده است.
آیات مربوط به بحث
در قرآن کریم سه آیه در تأیید جمله « الا انه الظاهر علی الدین» آمده است که عبارتند از:
( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)
در تفاسیر متعددی آمده است که آیه ی فوق درباره ی قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است.
( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بّاللهِ شَهیداً؛)
البته غیر از این آیات و روایت ذیل آن ها، روایات گوناگونی از جانب ائمه اطهار (علیه السّلام) صادر شده اند که مضمون و معنای عبارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را در روز غدیر معنا و تأیید می کنند.
عبارات سوم و چهارم:
«ألَا إِنَّهُ المُنتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِینَ»
« آگاه باشید که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) انتقام گیرنده از ستمکاران است».
«ألَا إِنَّهُ فَاتِحُ الحُصُونِ وَ هَادِمُهَا»
«آگاه باشید که او فاتح دژها و منهدم کننده ی آنهاست.»
این فراز از ویژگی های آن حضرت، نشان دهنده ی آن است که دنیای قبل از ظهور ایشان، دارای ویژگی های خاصی است که سبب شده است تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن بزرگوار را این گونه و با این صفاتِ با اقتدار و هول انگیز معرفی نمایند. البته همه این ها درست است؛ زیرا اخبار فراوانی از عامه و خاصه به ما رسیده است که نمایانگر این است که دنیای قبل از ظهور ایشان، جولانگاه ظالمان، مشرکین و بی دینان است؛ کسانی که با در دست داشتن قدرت، پیوسته در حال ظلم و خیره سری در دنیا هستند. لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن بزرگوار را این گونه معرفی نکرده است و به دلیل صلابت و بزرگی در وجود ایشان است که سبب شده تا توجه بسیاری از پیروان سایر ادیان را به خود جلب کند.
از طرف دیگر، خود، دلگرمی است به شیعیان آن حضرت و مردمی که مورد ظلم و ستم واقع شده اند و به آن ها روح امید و زندگی را تزریق می کند؛ لذا اعتقاد به چنین منجی ای، سرآغاز حیاتی امیدبخش در جامعه اسلامی و حتی سایر جوامع است که این روند رو به افزایش ظلم و ستم در جهان، بالاخره در نقطه ای متوقف خواهد شد و آن منجی با در هم کوفتن صلابت ظالمین و مشرکین و بی دینان، آرامش و عدل و داد جهانی را به ارمغان خواهد آورد.
البته فراموش نشود که روایات گوناگونی وجود دارد که نشان می دهند وقتی آن حضرت ظهور می کنند، آن چنان با صلابت و هیبت هستند که در دل مردم ایجاد رعب و وحشت می کنند. از جمله این روایت:
« عن محمد بن مسلم الثقفی قال سمعت أبا جعفر محمد بن علی الباقر (علیه السّلام) یقول القائم منا منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوی له الأرض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله عزوجل به دینه علی الدین کله و لو کره المشرکون…»
عبارت پنجم:
« أَلَا إِنَّهُ غالب کُلِّ قَبِیلَةٍ مِن أَهلِ الشِّرک و هادیها»
« آگاه باشید که او غلبه کننده بر تمامی قبیله های اهل شرک و هدایت کننده ی آنهاست.»
در این عبارت دو نکته، مهم و قابل توجه به نظر می رسند: یکی این که در این عبارت دو ویژگی متناقض را در امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می کند که یکی از آن غالب بودن و دیگری هادی بودن برای دسته مغلوب است. باید توجه داشت که بسیاری از افراد غالب و پیروز، ویژگی هادی بودن را ندارند؛ یعنی خیلی از افراد نمی توانند همه صفات متضاد و متناقض را با هم و در آنِ واحد در وجودشان داشته باشند، ولی ائمه (علیهم السّلام) دارای این نوع ویژگی ها هستند. مثلاً امام علی (علیه السّلام) هم یک جنگ جوی شجاعِ به تمام معناست و هم وقتی بچه یتیمی را می بیند، تمام پشتش به لرزه درمی آید و گریه می کند. امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هم جامع این دو صفت متضاد است؛ یکی «غالب کَلِّ قَبِیلَة»، و دیگری «هادیها» است. یعنی ضمن این که غلبه دارد، ولی با قهر و غلبه آن ها را از بین نمی برد؛ بلکه هدایت می کند. از همین جمله فهمیده می شود که وقتی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند، تمام وجودش زور و غضب نیست. لذا در برخی از روایات داریم که حضرت در زمان ظهورش جنگ و خون ریزی زیادی خواهد داشت.اما از طرف دیگر روایت هایی داریم که حضرت ابتدا اتمام حجت می کنند؛ مثل آن روایاتی که می گویند امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در لحظه ی آغازین ظهور از جانب کعبه ندا می دهد که مردم به سوی حق بیایند که محتمل همین مضمون هستند.
در زیارت آل یاسین می خوانیم: « السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعه» که صفت « واسعه» در مورد ائمه دیگر نیست؛ ولی در مورد امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به کار رفته است و این یعنی رحمتشان فراگیر است و معلوم می شود چیزی که غلبه دارد، رحمت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است تا انتقام و از بین بردن مشرکان؛ چون ائمه مُظِهر و مَظهَر تمام نمای صفات جمال و جلال خداوند هستند و یکی از صفات جمال خداوند این است: « یا من سبقت رحمتُه غضبَه»؛ یعنی ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است. با این بیان که در مورد خداوند اصل بر این است که رحمت کند ولی به خاطر دوام امواج خروشان رحمت، غضب نیز می کند. غضب خداوند به خاطر این است که مزاحمین رحمت را کنار بزند، تا رحمت ادامه پیدا کند. لذا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هم می آید تا موانع انتشار رحمتش را برچیند و این موانع چیزی جز مشرکان و ملحدان نیستند.
نکته بعدی در مورد این عبارت این است که اهل شرک در مقابل اهل توحید قرار گرفته است. توحید و شرک نیز با هم متناقض هستند؛ یعنی انسان ها یا مشرک اند یا موحد. البته قابل توجه است که توجه به توحید و خداپرستی و یگانه پرستی در فطرت مردم است و مردم از آن موقع که آفریده شده اند، به دنبال تحقق کامل این فطرت در عالم بیرون هستند. این موضوع در عالم بشریت فقط به وسیله موعود امم و ادیان، حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) انجام شود و این را قرآن نیز وعده داده است:
( وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الأَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم وَ لَیُبّدِّلَنَّهُم مَن بَعدِ خَوفِهِم أمناً یَعبُدَونَنی لا یُشرِکُونَ بی شَیئاً وَ مَن کَفَرَ بَعدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الفاسِقُون.)
و اساساً این مسئله، هدفِ آمدنِ امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. در روایات داریم که وقتی ایشان ظهور می کنند، در تمام نقاط زمین ندای پذیرش اسلام بلند خواهد شد. به عنوان نمونه در روایتی امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
«( وَلَهُ أسلَمَ مَن فِی السَّماواتِ وَ الإَرضِ طَوعاً وَ کَرهاً) قَالَ: إِذَا قَامَ القَائِمُ لَا یَبقَی أرضٌ إلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَُةُ أن لَا إلَهَ إلَّا اللهِ وَ أنَّ مَحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»
و در آیه دیگری از قرآن داریم که زمین را بندگان صالح خداوند به ارث می برند و صاحب می شوند:
( وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ)
و عباد صالح کسانی هستند که موحد و پرچمدار توحید هستند. از طرفی مهم ترین ویژگی اصحاب امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) موحد بودن ایشان است.
لذا به این نکته مهم می رسیم که عبارت « الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک» در واقع برگردان و ترجمه آیه ی (وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُو الصَّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الأَرضِ…)یا آیه ی(وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)است. نکته مهم دیگری که از این مقدمات به دست می آید این است که دغدغه ی اصلی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) این است که مردم، موحد و یکتاپرست شوند؛ زیرا اصل و اساس رکن جامعه جهانی، توحید است و تا این مهم تحقق نیابد، نمی توان جامعه اسلامی جهانی را تشکیل داد. لذا ایشان در حین این که غالب و پیروز است، مشرکین را نیز به راه راست و یکتاپرستی دعوت می کند.
عبارت ششم:
« ألَا إِنَّهُ مُدرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِأَولِیَاءِ الله»
« آگاه باشید او، به دست آورنده خون همه ی دوستان خداست.»
«مدرک» در لغت به معنای درک کننده است؛ ولی در این عبارت بهتر است به معنای «خون خواه» بگیریم و خون خواه یعنی «ولی دم»؛ این عبارت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را ولی دم اولیای الاهی معرفی می کند.
واژه «ثار» چند معنا دارد؛ یکی به معنای انقلاب و برانگیختن است که اصل معنای لغتی آن نیز همین است. معنای دوم «خون» است؛ چون خون برانگیخته می شود و بر می انگیزاند در زیارت عاشورا داریم که: « السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره». این جا هم هر دو معنا هست که یک معنای آن، این است که تو خون خدا هستی. یعنی آنقدر خونت در راه خدا ریخته شده که اگر قرار بود خدا، خون داشته باشد، خون تو (امام حسین (علیه السّلام)) خون خدا بود و یا آن قدر خون تو به خون خدا پیوند خورده است که ثار الله هستی. معنای دیگرش این است که تو کسی هستی که خدا خون خواه و ولی دم تو است. اما در عبارت « ألَا إِنَّهُ مُدرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِأَولِیَاءِ الله»، ثار به معنای خون است نه خون خواه؛ چون قبل از ثار «کُل» آمده است؛ یعنی او ولی دم همه ی خون های اولیا و دوستان خداست.
از طرفی به کار رفتن کلمه «کل» نشان دهنده ی این است که ایشان خون خواه خون های تمام اولیای الاهی از ابتدای تاریخ تا انتهای آن است. اما در این جا این سؤال مطرح است که ایشان از چه کسی می خواهد خون خواهی کند؟ مگر نه این است که تمام آن قاتلان از دنیا رفته اند؟
در پاسخ به این سؤال می گوییم که در برخی از روایات داریم که ایشان وقتی ظهور می کنند بعضی از قاتلان انبیاء و ائمه (علیه السّلام) را زنده می کنند و انتقام خون آنها را خواهد گرفت.از طرف دیگر در قرآن آیه ای وجود دارد که نشان می دهد خداوند به ولی دم و خون خواه، قدرت و اختیاراتی را داده است:
( وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلَا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا)
سلطنت و قدرت ولی دم می تواند یا با قصاص باشد یا با دیه باشد و یا اصلاً ببخشد و از آن جایی که اصل قصاص فطری است (یعنی ولی دم تا خون خواهی از قاتل نکرده باشد آرام و قرار ندارد) در تمام اقوام از قرون کهن تا به حال وجود داشته است. در حکومت حقه امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) که موعود و منتظَر همه ادیان الهی است، مسائل فطری به عنوان مکمل مسائل حکومتی هستند. لذا در زمان امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) همه ی ادیان و همه ی گروه ها حتی گروههای ماتریالیستی و لائیک بر اساس ویژگی ها و فطرت انسانی شان منتظر حکومت عادله یا مدینه فاضله هستند و در این حکومت همه چیز باید سر جای خودش باشد؛ زیرا عدل یعنی (وضع کل شی فی موضعه) یا ( اعطاء کل شی حقه)، عدل یعنی هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و یا این که به هر صاحب حقی حقش را بدهیم.
در روایت داریم که «انه کان منصورا» امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است و یکی از القاب آن حضرت است. منصور به این دلیل از القاب آن حضرت است که در خون خواهی از قاتلان اولیاء الله،از طرف فرشتگان یاری شده و تأیید می شود. لذا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) دارای این اختیار است که در مقابل قاتلین اولیای الاهی قانون قصاص، دیه، یا عفو و بخشش را جاری سازد.
عبارت هفتم:
«أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللهِ»
«آگاه باشید که او یاور دین خداست.»
این عبارت در واقع تکمیل کننده ی عبارت «أَلَا إِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین» است. در این عبارت مراد از دین خدا «اسلام» است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همین خطبه غدیر به این موضوع اشاره کرده است: ( إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ)
ما می دانیم که تمام انبیاء و ائمه (علیهم السّلام)، یار دین خدا و یاری دهنده آن هستند ولی معلوم می شود ذکر این خصوصیت برای امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به گونه ای است که با دیگران فرق دارد و فرقش این است که نصرت واقعی دین خدا وقتی است که کلیه آثار شرک از دنیا برداشته شده و دین خدا بر تمامی زمین گسترده شود و آیات خدا تحقق یابد:
( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ )
و روایات متعددی داریم که مصداق این آیات، قائم آل محمد، امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. با توجه به عبارت «أَلَا إِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین»، عبارت «أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللهِ» به این معناست که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) تمام اسلام را در جهان پیاده می کند و دین خدا را در تمامی گستره ی زمین با ابلاغ و اجرا یاری می کند؛ لذا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هم وظیفه ی ابلاغ و هم وظیفه ی اجرا دارند.
یکی از ویژگی های قابل ذکر یاران امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) این است که آنان باید در دوران غیبت، دین خدا را هم قولاً و هم عملاً یاری کنند و تمام تلاش خود را به کار بندند تا با یاری دین خدا زمینه ظهور آن حضرت را فراهم آورند.
عبارت هشتم:
«أَلَا إِنَّهُ الغَرَّافُ من بَحرٍ عَمِیق»
« بدانید او از دریایی عمیق بهره می گیرد.»
«بحر عمیق» یعنی دریای ژرف و «غرقه» پیمانه. اتاق را هم غرقه می گویند؛ زیرا به معنای جایی محدود است. «غراف» صیغه مبالغه است؛ یعنی بسیار پیمانه بر می دارد؛ به این معنا که متصل به دریای ژرف است.
در اصطلاح روایات و ادبیات عرب و غیر عرب، دریا به معنی دانش است. البته دریا را بعد از دانش به رحمت و عطوفت نیز تشبیه می کنند؛ مثلاً می گویند: دریای عطوفت، دریای رحمت، دریا فضل، دریای جود، دریای عدل و … . ولی اصل دریا که آب زلال است به معنای علم و دانش به کار رفته است. در قرآن هم به این معنا اشاره شده است که آب را به معنای علم و دانش ائمه (علیهم السّلام) گرفته اند:(فَمَنْ یأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ)؛ یعنی چه کسی آب گوارا برایتان خواهد آورد؟ لذا «أَلَا إِنَّهُ الغَرَّافُ من بَحرٍ عَمِیق» یعنی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در کنار دریای رحمت، دریای دانش و دریای رأفت و عطوفت الهی قرار گرفته است و همه ی این ها پایان ناپذیر است؛ زیرا به دریای لایزال الهی متصل است. از طرفی وظیفه ی ما نیز این است که به آن دریا و سرچشمه متصل باشیم. در قرآن کریم خداوند می فرماید:
( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
امام باقر (علیه السّلام) در ذیل این آیه می فرمایند: « و رابطوا إمامکم المنتظر». این یعنی ارتباط ما با امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) باید یک ارتباط دوطرفه باشد و از خداوند بخواهیم که رفاقت و ارتباط ما را با آن حضرت از طریق ترک گناهان بیشتر نماید و در ارتباط بیشتر با ایشان است که انسان مسلمان زندگی می کند، می میرد و محشور می شود. این که گفته اند روح همه ی عبادات و اعمال، وجود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است، یا « بالإمام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیء و الصدقات و إمضاء الحدود و الأحکام …»، به خاطر این است که اگر این ارتباط نباشد روح عبادت در انسان از بین می رود.
لذا «أَلَا إِنَّهُ الغَرَّافُ من بَحرٍ عَمِیق» یعنی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) از بحر عمیق غرفه بر می دارد و پیمانه پیمانه از آن استفاده می کند. همان طور که گفتیم غراف، صیغه مبالغه است؛ به این معنا که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) وقتی حکومت جهانی را تشکیل می دهد، یک دستش در دریای عمیق و یک دستش در اجرای قوانین در جهان است و این نشان می دهد که آن حضرت به دریای ژرف نامتناهی وصل است. دارایی و سرمایه وسیع دنیوی و اخروی را در اختیار دارد. البته به این معنا نیست که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) علمش از پیغمبر بیشتر است؛ بلکه یعنی پیغمبر علومی داشته که نمی توانسته است در آن زمان ابراز کند و امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) آن ها را ابراز می کند. در تأیید این مطلب روایتی از امام صادق (علیه السّلام) وجود دارد که می فرمایند:
« العِلمُ سَبعَةٌ وَ عِشرُونَ حَرفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفَانِ فَلَم یَعرِفِ النَّاسُ حَتَّی الیَومِ غَیرَ الحَرفَینِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أخرِجَ الخَمسَةَ وَ العِشرِینَ حَرفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إلَیهَا الحَرفَینِ حَتَّی یَبُثَّهَا سَبعَهً وَ عِشرِینَ حَرفاً»
« همه علم و دانش بیست و هفت حرف (باب) است پس همه آن هایی که از آدم تا خاتم و از خاتم، تا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) آورده اند دو حرف است که وقتی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند، آن بیست و پنج حرف دیگر را خارج می کند و با ضمیمه کردن آن دو حرف که تا قبل از ظهور خارج شده بود آن بیست و هفت حرف از را در بین مردم منتشر می کند.»
البته این علوم غیر از علوم ظاهری است که منظور اصلی از علم، علم خداشناسی و توجه به خدا و مبادی و مبدأ و معاد جهان است.
عبارت نهم:
«أَلَا إِنَّهُ یَسِمُ کَلَّ ذی فَضلٍ بِفَضلِهِ وَ کُلَّ ذی جَهلٍ بِجَهلِهِ»
«آگاه باشید! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.»
در برخی از نسخه ها به جای «یسم»، واژه ی «قسیم» آمده است. واژه ی «یسم» از ریشه (وسم یسم وسماً) است و به معنای علامت و نشانه گذاری است. از طرف دیگر ضمیر «هاء» در « بفضله» و «بجهله» به همان افراد «ذی فضل» و «ذی جهل» بر می گردد و امام زمان است که به هر دو قسم از گروه های فاضل و جاهل اعطا می کند.
در بیان معنای این عبارت در ابتدا به شرح واژه های «قسیم» در یک نسخه و «یسم» در نسخه دیگر می پردازیم. به این ترتیب که درست است که این دو واژه با هم به لحاظ ظاهری و حتی معنای اصلی با هم فرق می کنند، ولی طبق قاعده اشتقاق در زبان عربی که می گوید: «اگر در دو واژه دو حرف از حروف اصلی آن ها مثل هم باشند، آن دو کلمه قطعاً دارای اشتراک معنایی هستند.» در مورد این دو کلمه هم این قاعده جاری می شود؛ یعنی چون در حروف «سین» و «میم» با هم مشترک اند، قطعاً دارای معنای مشترکی در باطن معنایشان با هم هستند و آن معنا «قطع و بریدگی» است. لذا در هر صورت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در زمان ظهور خود، به انسان های فاضل، به اندازه ارزش آن ها و به انسان های جاهل به قدر خود آن ها اعطاء می کند.
در بیان عبارت «یَسِمُ کُلَّ ذی فَضلٍ بفَضلِهِ»؛ باید گفت که این عبارت خیلی شبیه به این آیه از قرآن است که می فرماید: ( وَیؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ )(به هر صاحب فضلیتی، به مقدار فضیلتش ببخشد.) از این جا می توان دریافت که مراد از افراد «ذی فضل» و در مقابل آنها «ذی جهل» چه کسانی هستند. علامه طباطبایی (ره) در این قسمت نکات قابل توجهی را بیان می کند که خلاصه اش به قرار زیر است:
«مراد از «ذی فضل» در این آیه شریفه کسانی هستند که صفات و اعمالی بهتر و بیشتر از دیگران دارند. … نکته دیگر اعتناء به فضل هر صاحب فضل است. … و خلاصه کلام این است که هر کسی را در جایی که لایق آن است قرار می دهد، نه اینکه فاضل و مفضول در دینداری را، به یک چوب براند، و خصوصیات افراد را نادیده بگیرد و بر روی درجات و منازلی که اعمال و مساعی اجتماع دارند، خط بطلان بکشد، و چنان نیست که در آن سرای، حال افراد زحمتکشِ با نشاط و افراد تنبل و کسل یکسان باشد.»
لذا با توجه به این توضیحات بیان می داریم که در روایات فراوانی در ذیل این آیه داریم که آن کسی که فضل هر صاحب فضلی را اعطا می کند، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است؛ مثل این روایت:
«عَن أبِی جَعفَرٍ (علیه السّلام): وَ یُؤتِ کُلَّ ذِی فَضلٍ فَضلَهُ هُوَ عَلِیُّ بنُ أَبَیطَالِبٍ (علیه السّلام)»
لذا اگر امام علی (علیه السّلام) اعطا کننده فضل است، پس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه معرفی کرده، اعطا کننده فضل خواهد بود و این فضل را با توجه به درجه اتصاف افراد به صفات حسنه اعطا می کند و آنها را در جایگاه مخصوص خود که در شأنشان است، قرار می دهد و نیز به افرادی که در درجه پایین تری از فضائل اخلاقی و علوم دینی باشند و خطاب به جهال شده اند به اندازه خودشان اعطا می کند.
نکته دیگر این که شاید طبق قرینه لفظیه کلام، احتمالاً آن اعطا شده، همان علومی باشد که در زمان ظهور ایشان به اتمام و اکمال می رسد. اما سؤال این است که چرا به همه به طور یکسان اعطا نمی شود؟ که در جواب باید گفت: درک و فهم افراد با هم گوناگون است و لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افراد با درک و فهم پایین را خطاب به جاهل نموده است و افراد با درک و فهم بالا را با عنوان فضلاء یاد کرده است و این ها هستند که اهل علم اند؛ زیرا علم است که مایه فضلیت می باشد؛ لذا «ذی فضل» یعنی «ذی علم» و در روایات گوناگونی علم و فضیلت را کنار هم و در ردیف همدیگر قرار داده اند مثل آنچه که از امام علی (علیه السّلام) آمده است: «غایة الفضائل العلم» و «رأس الفضائل العلم»، که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) قطعاً از علومی که در دست اوست و مالک اصلی آنهاست، به طالبان آن بیشتر اعطا خواهد نمود.
عبارت دهم:
«أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ وَ مُختَارُه»
«بدانید او خیرة الله است، مختار الله است.»
خیرة (مصدر یا صفت مشبه) و مختار (اسم مفعول) هر دو از یک لغت هستند و دارای معنای نزدیک به هم می باشند. لغت «خیر» یعنی بهتر و برتر، و «خیر»، «أخیَر» بوده است که بر اثر، کثرت استعمال الف آن افتاده و تبدیل به «خیر» شده است که به معنای «بافضلیت» هم بکار می رود. لذا «أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ وَ مُختَارُه» یعنی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) توسط خدا انتخاب شده و بهترین است.
پیشینه خلقتی انسان به سه عالم باز می گردد. عالم نور، عالم روح، عالم جسم؛ یعنی ما دارای سه بعد در طول هم هستیم: بعد جسمانی، بعد روحانی و بعد نورانی که این سه در طول هم هستند؛ نه در عرض هم. خداوند متعال وجود مقدس ائمه طاهرین (علیه السّلام) و امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را از همه جهات انتخاب کرده و برگزیده و برتر قرار داده است. امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) خِیَرَةُ الله است؛ یعنی از جمیع جهات از جانب خدا برگزیده شده است و این یعنی جسم و روح و نور او برگزیده است. در این باره روایتی نیز وارد شده است:
صَفوَةُ اللهِ مِن خَلقِه؛
البته باید توجه داشت که بسیاری از این فضیلت ها در وجود ائمه (علیه السّلام) اکتسابی هستند یعنی خداوند ائمه (علیه السّلام) را در یک مرحله ای قرار داده است و درجات بالاتر را خودشان کسب کرده اند.
نکته بعدی که قابل توجه می باشد، این است که آیا این ائمه (علیهم السّلام) که برگزیده شده اند، قابل اقتدا هستند یا نه؟ در پاسخ این سؤال می گوییم که: یکی از وجوه امامت ائمه (علیهم السّلام) این است که قابل اقتدا، الگو و پیشوا هستند و به همین دلیل خداوند متعال پیغمبران و امامان را از بشر آفریده است. اما چرا از بشر آفریده است؟ به این دلیل که بتواند برای افراد دیگر الگو باشند. بنابراین، ائمه طاهرین (علیه السّلام) و از جمله امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) خیرة الله هستند تا دیگران در حد وسع و توان خود با تأسی به آنان هم در فضیلت های خدادادی و هم در فضایل اکتسابی ضمن کسب فضایل، زندگی ایشان رنگ و بوی آن بزرگواران را بگیرد؛ زیرا آنان «صراط الله المستقیم» و آگاه به راه و راهنماهای خوبی برای تمام بشریت هستند. تا آن جا که پبامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«أنَّا صِرَاطُ اللهِ المُستَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُم بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِن بَعدِی ثُمَّ وُلدِی مِن صُلبِهِ أئِمَّةٌ یَهدُونَ إلَی الحَقِّ وَ بِهِ یَعدِلُون»
جهت دیگری که ائمه (علیه السّلام) خیرة الله و مختار الله هستند این است که ایشان تأمین کننده غرض آفرینش اند. به این دلیل که غرض آفرینش عبادت و بندگی خداست: ( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ). این ها چون برترین بندگان خدا هستند، پس تحقق بخش و تأمین کننده ی بندگی خدا هستند. اگر آن بزرگواران نبودند، بندگی خدا کامل نمی شد؛ زیرا در بندگی خدا سرآمدِ تمام خلق از آدم تا خاتم هستند.
نکته ی دیگر این که وقتی کسی «خیرة الله و مختاره» بود، در این صورت باید «تضمین شده» باشد که مردم بتوانند آن ها را الگو قرا دهند؛ پس از «خیرة الله و مختاره» استفاده می شود که ایشان معصوم هستند و از هرگناه و اشتباه و سهو و ترک اولایی مصون هستند؛ از سویی دیگر اگر معصوم اند پس دارای علم الهی نیز هستند؛ چون عصمت و علم الهی لازم و ملزوم یکدیگر و تفکیک ناپذیر هستند. اگر کسی بخواهد معصوم باشد، باید علم الهی نیز داشته باشد؛ یعنی خدا یک آگاهی به او داده باشد که در اثر آن آگاهی، اختیاراً از گناه پرهیز کند. بنابراین از «خیرة الله و مختاره» عصمت و از عصمت هم علم بر می آید. این در حالی است که علم و عصمت بالاترین کمالات هستند.
دیگر این که علم با قدرت مساوق و نزدیک است. مساوق یعنی هم سیاق؛ نه این که علم با قدرت مساوی است؛ بلکه نزدیک به یکدیگرند. کسانی که دارای علم الهی هستند، حتماً دارای قدرت الهی نیز هستند. در حالی که علم های بشری قدرت آور نیستند. پس از «خیره الله و مختاره» بر می آید که این ها دارای کمالات الهی هستند و از جمله کمالات الهی عصمت است؛ لذا وقتی که عصمت باشد باید علم هم باشد. علم هم که باشد باید در کنارش قدرت باشد و برترین نعمت هایی که خداوند متعال برای برگزیدگان خود قرار داده، همین علم و قدرت است. علم و قدرت جزو ابزارهای برتر انبیا و ائمه (علیهم السّلام) است. لذا آن بزرگواران از تمام جهات برگزیده و برتر هستند و می توانند الگو و شاخص تمام عیاری برای خلق و هدایت آن ها باشند.
عبارت یازدهم:
«ألَا إنَّهِ وَارِثُ کُلَّ عِلمٍ وَ المُحِیط بکل فهم».
« بدانید او وارث تمامی علم است و به تمامی فهم و ادراک احاطه دارد.»
اگر کسی بخواهد مدیر گروهی باشد، می بایست امتیازاتی را داشته باشد. اولین امتیازها بعد از حیات و زندگی، دو امتیازِ علم و قدرت است که از فضایل و کمالات انسانی می باشند. بشر از ابتدای آفرینش تاکنون هیچ دقت در علم و قدرت به صورت اجتماعی، ایستایی نداشته است و همیشه در حال پویایی بود تا علم و قدرتش را بیشتر کند. اکتساب علم و قدرت برای انسان فطری است، یعنی انسان به طور فطری به دنبال علم و قدرت است. پیامبران و ائمه (علیهم السّلام) که انسان های برتر هستند؛ علم و قدرت جزء برترین فضائلشان است، به طوری که به این دو صفت بیشتر از صفات دیگرشان اهمیت داده اند.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه ی غدیر راجع به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرمایند:
« وَ مَا مِن عِلمٍ إِلَا وَ قَد عَلَّمتُهُ عَلِیَّاً»
هیچ علمی وجود ندارد مگر آن که آن را به علی یاد داده ام.
یا می فرمایند:
«النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فِیَّ مَسلُوکٌ ثُمَّ فِی عَلِی»
یا در ابتدای قسمت ششم می فرمایند:
«آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ»
خداوند متعال نیز می فرماید:
(وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ)
( و هر چیزی که ما داشتیم در امام مبین احصا کردیم) ( که امام مبین را حضرت علی (علیه السّلام) می دانند).
تعبیر نور، علم، فکر، عقل و تعبیرات دیگر در قرآن کریم جزو پرکاربردترین الفاظ در قرآن است. خداوند در قرآن می فرماید:
(اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمًا)
(خداوند آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان ها، زمین را خلق فرمود و امر نافذ خود را بین هفت آسمان و زمین نازل کرد تا بدانید که خدا به هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه ی امور آگاهست.)
یعنی هدف آفرینش «دانستن» است. در هر مکتبی از مکاتب علمی، دانشگاهی، سیاسی و مکاتب دینی، غیر از اسلام، به علم اهمیت نداده است. در عبارت «لتعلموا» لام، لام نتیجه است؛ یعنی هفت آسمان را خلق کرده برای این که بدانید.
این عبارت از شاهکارهای قرآن کریم است که هدف از آفرینش را علم معرفی کرده است و در آیه 56 سوره ذاریات فرموده:
( وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ)
( ما جن و انس را خلق نکردیم مگر برای این که من را عبادت کنند.)
یعنی هدف آفرینش عبادت است. می دانیم که در قرآن پارادوکس و تناقض نیست، پس بایستی یک نسبتی بین عبودیت و علم باشد؛ زیرا در یک آیه هدف خلقت، علم آمده و جای دیگر عبودیت. لذا می بایست تناسب و اتحادی بین علم و عبودیت باشد. در آیه 282 بقره می فرماید:
(وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُکُمُ اللَّهُ )
(تقوا پیشه کنید، خدا شما را آمرزش می دهد.)
یعنی تقوی مقدمه ی علم است. یا در روایات است که:
« العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»
علم نوری است که خداوند در قلب عده ای از بندگان قرار می دهد.
در این جا علم و عبودیت بر هم منطبق می شوند؛ زیرا مصداق آن، بندگان کامل هستند. بندگان کامل ضمن این که عبد هستند، عالم نیز می باشند. لذا در آیه 28 سوره فاطر می فرماید:
( إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ)
( از میان بندگان، علماء از خدا می ترسند.)
پس از میان بندگان کسانی که دارای دانش هستند، خدا ترس بوده و خداترسی از ویژگی های بندگی است. پس نسبتی میان بندگی و علم وجود دارد.
نکته ی دیگر اینکه دانش بشری که در اصطلاح فلسفه، دانش حصولی به آن می گویند، دانش عکس برداری از دنیای بیرون است. در دانش الهی پیامبران، علم و قدرت با هم مساوق اند (یعنی هم سیاق اند) و نمی گویم مساوی هستند؛ یعنی در مورد انبیاء و اوصیاء باید گفت جایی که علم باشد، حتماً قدرت نیز هست و جایی که قدرت باشد، حتماً علم نیز هست. مثل داستان آصف ابن برخیا که توانست تخت ملکه سبا را از دور دست ها بیاورد در حالی که هنوز سلیمان پلک نزده بود، و این قدرت نتیجه ی قسمتی از علم بود. اما ائمه معصومین ما (علیهم السّلام) که علم تمام کتاب را می دانند قطعاً قدرتشان برتر از آصف ابن برخیا می باشد.(48)
حال به عبارت «أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ کُلِّ عِلم» بر می گردیم که یعنی امام زمان (علیه السّلام) وارث تمامی دانش های آفرینش، شامل علم آدم ابوالبشر (علیه السّلام) تا خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) و علم امیرالمؤمنین (علیه السّلام) تا امام حسن عسکری (علیه السّلام) و تمامی علم علما و دانشمندان هستند. در طول تاریخ هر کسی هر دانشی دارد، آن دانش نزد امام زمان (علیه السّلام) است. لذا در روایات آمده که مواریث انبیا مثل عصای حضرت موسی (علیه السّلام) در نزد امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است.پس این که مواریث همه ی انبیاء در نزد امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است، تجسم و تبلور این مسأله است که تمام علوم و دانش های انبیاء و گذشتگان نزد آن حضرت است.
«و المحیط بکل فهم» یعنی هر چه ما می فهمیم و درک می کنیم، امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هم آن را می فهمد و درک می کند. در مورد خداوند داریم:
( لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ)
(دیدگان او را درک نمی کنند در حالی که اوست که دیدگان را درک می کند.)
و امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) نیز مسلط بر دیدن ها و شنیدن ها و همه حواس ما می باشد. لذا حضرت می توانند با تسلطی که بر ادراکات دارند، ادراکات ما را کنترل کنند، از کار بیندازند و یا تقویت کنند. لذا اگر اراده ی ایشان تعلق بگیرد، ادراکات ما قوی تر می شود.
عبارت دوازدهم:
« أَلَا إِنَّهُ المُخبِرُ عَن رَبِّهِ عَزَّ وَجَل و المشید لامر آیاته»
«بدانید او از جانب خدایش خبر می دهد و محکم کننده آیات او است.»
«تشیید» یعنی محکم کردن و عبارت فوق یعنی کار آیات خدا را محکم می کند. با این بیان که، آیات خدا دو نوع است: آیات تکوینی و آیات تدوینی. آیات تدوینی یعنی نوشتاری مثل قرآن و حدیث و آیات تکوینی؛ یعنی موجودات عینی که خداوند متعال در آفرینش خلق کرده است.
آیات تکوینی نسبت به انسان نیز مستقیم می شود به: آیات انفسی و آیات آفاقی، یعنی به آیات درونی و بیرونی. خداوند در قرآن می فرماید:
(سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ)
( نشان می دهیم به آن ها، آیات خود را در افق ها و در نفس هایشان (یا درون و جانشان))
و این یعنی اینکه ما در افق ها و جان هایشان آیاتی داریم. لذا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)، هم محکم کننده ی آیات تدوینی و هم محکم کننده ی آیات تکوینی هستند. شاهد ما برای محکم کنندگی آیات تدوینی ایشان آن است که در زیارت آل یاسین می خوانیم: « السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه»؛ « سلام بر تو ای تلاوت کننده کتاب خدا و ترجمه کننده ی آن». یعنی تو ترجمه و تفسیر کننده ی کتاب خدا هستی. مترجم بودن امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) برای آیات خدا به دو مقوله ی ترجمه ی قولی و فعلی تقسیم می شود؛ یعنی امام آیات قرآن را قولاً و فعلاً ترجمه می کند. قولاً، مانند پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در خطابه ی غدیر، 100 آیه را ترجمه و تفسیر فرمودند (که حدود 80 آیه از جملات آیات و حدود 20 آیه را در حد اشاره تفسیر نمودند). از طرف دیگر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)، مفسر و مؤَوَّل آیات بوده و عملاً نیز مترجم آیات هستند؛ مثل آیاتی که راجع به تقوی، صلاح، دانش، بینش و توحید است، همه را در نفس و اعمال خود پیاده می فرمایند. از طرفی این عبارت از زیارت آل یاسین به حدیث ثقلین نیز اشاره دارد آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»
عترت مقوِّم قرآن است. در خطابه ی غدیر نیز آمده است:
« فَکُلُّ وَاحِدٍ مُنبِئٌ عَن صَاحِبِهِ وَ مُوَافِقٌ لَه»
«هر کدام از این ها (قرآن و عترت) از همراه خود خبر می دهد و موافق با اوست».
پس « والمشید لامر آیاته» یعنی حقانیت آیات را با ترجمه ی قولی و فعلی تثبیت می کند. لذا وجود و سکون و زندگی و فریاد و قیام و قعود و گفتارشان ترجمه قرآن است. یکی از شاهکارهای زیارت آل یاسین این قسمت است:
اگر ما به زمان های نماز و قنوت و حمد و استغفار و الله اکبر و گفتن لا اله الا الله و قیام و قهود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) سلام می کنیم معنایش این است که تمام این لحظات، لحظات ارزشمندی هستند. به خاطر ارزش دو چیز، یکی خود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و یکی کاری که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) انجام می دهند. اگر این کار حضرت، عین حق و حقانیت نباشد، سلام به آن بی معنا خواهد بود؛ ولی چون سلام می کنیم معنایش این است که فعل حضرت عصمت داشته و از هر خطا و اشتباه و ترک اولایی مبرا است و همه آن اعمال زیر نظر خداوند و با تأیید ایشان انجام می شود.
در بیان محکم کنندگی آیات الاهی توسط امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) باید گفت که مثلاً وقتی ما دو قطعه چوب را کنار هم می گذاریم؛ آنها محکم و تشیید می شود و این چنین است وجود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) که وقتی کنار آیات قرآن قرار می گیرند. به آنها معنا و استحکام می بخشد و اسرار نهان آن را آشکار خواهد نمود. به عبارت دیگر کتاب تدوین مشتمل بر امام ناطق (ائمه معصومین (علیهم السّلام) از امام علی (علیه السّلام) تا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)) و امام صامت (قرآن کریم) است. از طرف دیگر حق که خود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است قرآن می باشد و قرآن نیز با حق است؛ لذا وقتی این دو حق با هم آمیختند، آنگاه محکم می شوند. لذا وقتی می گوییم «والمشید لامر آیاته» یعنی یک یک آیات قرآن را امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) محکم و حقانیتش را بیان می کند و چون امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در قول و عمل خود آیات کریمه ی قرآن را تشیید می فرمایند. لذا ما با دیدن هر آیه ای از قرآن وجود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را درخواهیم یافت و او را تجسم می کنیم؛ زیرا که ایشان (عج الله تعالی فرجه الشریف) مصداق اتم و اکمل قولی و عملی آیات قرآن می باشند. همچنین طبق این آیه در قرآن کریم: ( لَا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)(54) که مماس حقیقی قرآن کریم، پاک شدگانند، امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) از جمله پاک شدگان است؛ یعنی این که حقیقت قرآن با حقیقت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) با هم مماس هستند.
عبارت سیزدهم:
« السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقعد، السلام علیک حین تقرا و تبین، السلام علیک حین تصلی و تقنت»
« ألَا إِنَّهِ الرَّشِیدُ السَّدِیدُ»
«بدانید او رشد یافته و استوار است.»
«رشید»، صفت مشبه از ریشه «رشد» به معین اسم مفعول یعنی «رشد کرده» است و «رشد» یعنی روشن، پیشرفته و بالیده. رشد در مقابل «غی» است. در قرآن هم آمده که: (قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی)؛ (راه روشن از گمراهی روشن و بیان و واضح شد.) واژه «سدید» هم به معنی استوار است.
وقتی می فرماید: «ألَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ» یعنی آگاه باشید که حتماً امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) رشد یافته و راه هدایتش را پیدا کرده است و در صراط مستقیم است.
نکته دیگر اینکه «ألَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ» عبارت دیگری است از:
«أنَّا صِرَاطُ اللهِ المُستَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُم بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِن بَعدِی ثُمَّ وُلدِی مِن صُلبِهِ أئِمَّةُ یَهدُونَ إلَی الحَقّ وَ بِهِ یَعدِلُون».
این عبارت از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)عصمت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و روشنی راه ایشان را تضمین می کند. اما همه ی امامان (علیهم السّلام) معصوم اند؛ ولی به چه دلیلی درباره این امام بیشتر تأکید فرمودند؟ در جواب می گوییم که این تأکید به خاطر این است که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) مسئولیت مهم و بسیار بزرگی دارد که آن تشکیل حکومت جهانی و تأیید و تثبیت آن است. لذا کار هر قدر بزرگ تر باشد، احتمال خطای آن نیز بیشتر است و چون برنامه آن حضرت یک برنامه ی استثنایی است که هیچ کدام از پیامبران الهی (علیهم السّلام) و حتی معصومین (علیهم السّلام) برای اجرای آن برنامه مکلف نشده اند لذا پیامبر می فرمایند: « ألَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ» تا احتمال وارد شدن هرگونه نقصی در کار آن بزرگوار منتفی شود.
از لغت رشید دو مطلب دیگر نیز استباط می شود. یکی صحیح بودن و دیگری در حال رشد بودن. لذا «الرشید» یعنی اینکه امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) غیر از این که در حال رشد و تکامل می باشد، در راه مستقیم نیز قرار دارد.
اما درباره واژه «سدید» باید گفت که: « ألَا إِنَّهُ السَّدِیدُ» یعنی در کار خودش محکم است، کوتاه نمی آید، سست نیست و تحت تأثیر ملامت کسی قرار نمی گیرد. یکی از صفاتی که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) دارند این است که ترجمان آن، همان جمله ای است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمودند: « وَ لَا تَأخَذَهُ فِی اللهِ لَومَةُ لَائِم»؛« او کسی است که ملامتِ ملامت کننده ای در راه خدا دستخوش تغییرش نمی کند» و این مسئله مهم به خاطر این است که آن حضرت هم تکامل دارد و هم محکم است. آیه (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ)نشان می دهد که راه دین و تدین راه استقامت است و سران دین که پیامبران اند همیشه در ناراحتی و اذیت و آزار بودند؛ ولی پیوسته در مقابل آن سختیها مقاومت می کردند.
عبارت چهاردهم:
«ألَا إِنَّهُ المُفَوِّضُ إِلَیه»
« آگاه باشید! او کسی است که امور به او تفویض شده است.»
تفویض کارها دو معنا دارند: یک معنا این است که خدا کاری را واگذار کند و خودش دستش بسته شود که این با تفکر توحیدی اسلام سازگاری ندارد؛ زیرا طبق تفکر توحیدی، این خداوند است که جهان، انسان و موجودات را اداره می کند. ارتباط خدا با این جهان ارتباط حکیمانه و تدبیر دائمی و پیوسته با جهان است. باید توجه داشت که معنای غلط تفویض این است که بگوییم: خدا خلق کرده است و دیگر هیچ کاری با جهان ندارد که این عقیده یهود و مفوضه است ؛ در حالی که معنای صحیح تفویض این است که خودش در اختیار گذاشته و خودش مالک است. مثلاً شما برای فرزندتان دوچرخه می خرید، پول هم می دهید، آزاد هم هست؛ ولی شما املک هستید و مالک تر بودن خود به فرزندتان را حفظ می کنید.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه ی غدیر در مورد امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) آن را بیشتر نمایان کرده است، به این دلیل است که در این جا تفویض یکی از اصول اولیه ی شخص امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است؛ یعنی امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) که تنها مجری به تمام معنا و همه جانبه ی اسلام و قرآن است باید مفوض الیه باشد؛ یعنی خداوند باید امر دین را به او تفویض کند تا بتواند دین را در گستره ی زمین نشر بدهد. مرحوم کلینی در این مورد ده روایت در کتاب کافی آورده است که یک نمونه را ذکر می کنیم:
« عَن أبی إسحَاقَ النَّحوِیِّ قَالَ دَخَلتُ عَلَی أبِی عَبدِ اللهِ (علیه السّلام) فَسَمِعتُهُ یَقُولُ إنَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَبَ نَبِیَّهُ عَلَی مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمِ. ثُمَّ فَوَّضَ إلَیهِ فَقَالَ عَزَّوَجَلَّ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُوا وَ قَالَ عَزَّ وَجَلَّ مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أطاعَ اللهَ قَالَ ثَمَّ قَالَ وَ إنَّ نَبِیَّ اللهِ فَوَّضَ إِلَی عَلِیٍّ وَ ائتَمَنَهُ فَسَلَّمتُم وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللهِ لَنُحِبُّکُم أن تَقُولُوا إِذَا قَلنَا وَ أن تَصمُتُوا إذَا صَمَتنَا وَ نَحنُ فِیمَا بَینَکُم وَ بَینَ اللهِ عَزَّوَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللهُ لِأَحَدٍ خَیراً فِی خِلَافِ أمرِنَا»(59)
« ابی اسحاق نحوی گوید: وارد شدم بر امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که حضرت فرمود: خداوند متعال با روش محبت، پیامبرش را تربیت کرده بود. و آنگاه فرموده است: « تو دارای خلق، اخلاق و آداب بزرگی هستی. سپس به او تفویض نمود (یعنی زمینه تفویض محبت است) سپس گفته است: آنچه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای شما می آورد بگیرید و آنچه نهی می کند از آن باز دارید. سپس حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: پیغمبر خدا امور دین را به علی (علیه السّلام) واگذار کرد و او را امین دانست. آنگاه به ابی اسحاق نحوی می گوید: شما شیعیان، تسلیم شدید و مردم، علی را منکر شدند. به خدا قسم ما دوست داریم، بگوئید؛ موقعی که ما گفتیم و ساکت بشوید؛ موقعی که ما ساکت شدیم و ما واسطه بی شما و خدا هستیم و خدا قرار نداده برای کسی چیزی را برخلاف امر و فرمان و راه ما. [ یعنی کسی که خیر می خواهد، خیرش در این است که راه ما را طی کند.]»
عبارت پانزدهم:
«ألَا إِنَّهُ قَد بُشِّرَ بِهِ مَن سَلَفُ بَینَ یَدَیه»
« بدانید او کسی است که گذشتگان قرون پیش به او بشارت داده اند.»
اعتقاد به مهدویت و وجود مصلح کل، اعتقاد همه ی ادیان، و تمامی سیستم های فکری، حتی نظام های فکری غیر دینی (که اغلب سیستم های فکری سیاسی هستند) می باشد. همان طور که می دانیم برخی از نظام های فکری بشر، دینی هستند که در رأس مخروط اندیشه ی آن ها خدا قرار دارد و تعدادی هم غیر دینی هستند؛ مثل سیستم فکری ماتریالیسم؛ چون بشر به طور طبیعی و فطری انتظارِ حکومت و دنیا
منبع: سایت موعود
فرم در حال بارگذاری ...
امام علی(علیه السلام) درباره راز فراموشی پیام غدیر به میثم تمام گفت: پیامبر ما در روز غدیرخم فرموند: خدایا! هر که را من مولایش بودم، على مولاى اوست، ولى جز اندکى که خداوند، نگاهشان داشت، آیا دیگران این کلام پیامبر را به دوش کشیدند؟!
امام علی(علیه السلام) سالها قبل، سرنوشت و سرگذشت میثم تمار را از زبان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بود، میثم هم از پیش، شیفته اهلبیت و علاقهمند به آن عترت پاک بود.
اما اولین برخورد حضورى و دیدار میثم با آن حضرت در دوران خلافت امام انجام گرفت، به دنبال همین برخورد و ملاقات بود که حضرت، تصمیم گرفت میثم را از صاحبش بخرد و سپس وى را آزاد کند، بالاخره با تصمیم آن حضرت، میثم به آزادى رسید.
به مناسبت 22 ذیالحجه سالروز شهادت «میثم تمار» نگاهی اجمالی به زندگانی این یار با وفای امیرالمؤمنین(علیه السلم) از کتاب «آشنایی با اسوهها» نوشته حجتالاسلام جواد محدثی میاندازیم که در ادامه میآید:
...
مزار میثم تمار در نزدیکی مسجد کوفه
در آن اولین ملاقات على(علیه السلام) با میثم چنین گفتوگویى انجام گرفت:
على(علیه السلام) پرسید: نامت چیست؟
- سالم.
- از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که پدرت نام تو را «میثم» گذاشته است، به همان نام برگرد و کنیهات را «ابوسالم» قرار بده.
- خدا و رسول و امیرمؤمنان راست گفتند.
میثم، علم تفسیر قرآن را نزد على(علیه السلام) فراگرفت و از معارفى که از آن حضرت آموخته بود کتابى تدوین کرد که کتابش را پسرش از او روایت کرد، به همین جهت، میثم یکى از مؤلفان شیعه به حساب مىآید، صاحب سر امیرالمؤمنین بود و آن حضرت، وى را به طریق فهمیدن حوادثى که در آینده، اتفاق خواهد افتاد، آشنا کرده بود و میثم، گاهى برخى از آنها را براى مردم، بازگو مىکرد و مایه اعجاب دیگران مىشد.
*میثم و تنهایی امام على(علیه السلام)
میثم نقل مىکند: شبى از شبها مولایم امیرمؤمنان(علیه السلام) مرا با خود به صحراى بیرون کوفه برد تا اینکه به مسجد «جعفى» رسید. رو به قبله کرد و چهار رکعت نماز خواند و پس از سلام، نماز و تسبیح، دستهایش را به دعا باز کرد و گفت: خدایا چگونه بخوانمت؟ در حالى که نافرمانى کردهام و چگونه نخوانمت؟ که تو را شناختهام و دلم خانه محبت تو است. دستى پر گناه و چشمى پر امید به سویت آوردهام و سپس. به سجده رفت و صورت بر خاک نهاده و صد بار گفت: «العفو! العفو!» برخاست و از آن مسجد بیرون رفت. من نیز در پى آن حضرت بودم تا به صحرا رسیدیم. آنگاه پیش پاى من، خطى کشید و فرمود: مبادا که از این خط بگذرى!. . . و مرا همان جا گذاشت و خود رفت.
شبى تاریک بود. پیش خود گفتم: مولایم را چرا تنها گذاشتم؟! او دشمنان بسیارى دارد، اگر مسألهاى پیش آید، پیش خدا و پیامبر چه عذرى خواهم داشت؟ هر چند که برخلاف دستور اوست، ولى در پى او خواهم رفت تا ببینم چه مىشود.
رفتم و رفتم. . . تا او را برسر چاهى یافتم که سر در داخل چاه کرده و با چاه، سخن مىگوید.
حضور مرا حس کرد و پرسید: کیستى؟
- میثم.
- مگر به تو دستور ندادم که از آن خط، فراتر نیایى؟
- چرا، مولاى من، لیکن از دشمنان نسبت به جانت ترسیدم و دلم طاقت نیاورد.
آن گاه پرسید: از آنچه گفتم، چیزى هم شنیدى؟
گفتم: نه، مولاى من.
و حضرت، اشعارى را خطاب به من خواند (به این مضمون): در سینهام اسرارى است، که هرگاه فراخناى سینهام احساس تنگى مىکند، زمین را با دست، کنده و راز خویش را با زمین در میان مىگذارم!
*ماجرای عید غدیر و عدم درک پیام الهی
صالح - یکى از فرزندان میثم - نقل کرده است که: پدرم گفت: روزى در بازار بودم، «اصبغ بن نباته» یکى از یاران على(ع) نزد من آمد و با حالتى شگفتزده گفت: اى واى. . . میثم! از امیرمؤمنان سخنى دشوار و عجیب شنیدم.
گفتم: چه شنیدى؟
گفت: شنیدم که مىفرمود: «حدیث و سخن اهل بیت، بسیار سنگین و دشوار است و آن را جز فرشتهاى مقرب یا پیامبرى صاحب رسالت یا بنده مؤمنى که خداوند، دلش را براى ایمان آزموده است، توان تحملش را ندارد و به درک عمق آن نمىرسد».
فورى برخاسته، خدمت حضرت على(علیه السلام) رفتم و از او نسبت به کلامى که از «اصبغ» شنیده بودم، توضیح خواستم، حضرت، تبسمى کرد و فرمود: بنشین! اى میثم! آیا هر صاحب دانشى مىتواند هر علمى را حمل کند و بار آن را بکشد؟! خداوند وقتى به فرشتگان گفت که مىخواهم در زمین، جانشینى قرار دهم، فرشتگان گفتند: خدایا آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد کند و خون بریزد؟ آن گاه با اشارهاى به داستان حضرت موسى و خضر و سوراخ کردن آن کشتى و کشتن آن غلام فرمود: پیامبر ما در روز غدیرخم دست مرا گرفت و فرمود: «خدایا! هر که را من مولایش بودم، على مولاى اوست»، ولى جز اندکى که خداوند، نگاهشان داشت، آیا دیگران این کلام پیامبر را به دوش کشیدند و فهمیده و عمل کردند؟ پس بشارت باد بر شما! که با آنچه از گفته پیامبر حمل کردید و به آن متعهد ماندید، خداوند به شما امتیازى بخشید که به فرشتگان و رسولان نداد. پس بدون پروا و گناه فضیلت ما و کار بزرگ و شان والاى ما را به مردم بازگویى کنید!
*درد و دل میثم با یک نخل
میثم، با خبرى که امام، به او داده بود، مىدانست که پس از شهادت مولا او را گرفته و بر شاخه نخل به دار خواهند کشید; حتى آن درخت را هم مىدانست.
گاهى هنگام عبور از کنار آن درخت، على(علیه السلام) به او مىفرمود: اى میثم! تو بعدها با این درخت، ماجراها خواهى داشت. . . این درخت خرما را به چهار قسمت، تقسیم کرده و تو را از قسمت چهارم به دار مىآویزند، از این رو، میثم، خیلى وقتها پیش درخت آمده و در کنارش نماز مىخواند و مىگفت: مبارکت باد اى نخل! مرا براى تو آفریدهاند و تو براى من روییدهاى و همواره به آن نخل نگاه مىکرد.
روزى که ابن زیاد، حاکم کوفه شد، هنگام ورود به شهر، پرچمش به شاخهاى از آن درخت نخل، گیر کرد و پاره شد. ابن زیاد از این پیش آمد، فال بد زد و دستور داد که آن را بریدند، نجارى آن را خرید و به چهار قسمت در آورد. میثم به فرزندش صالح گفت: نام من و پدرم را بر چوب آن نخل، حک کن!
صالح مىگوید: نام پدرم را آن روز بر آن چوب، نوشتم. وقتى ابن زیاد، پدرم را به دار آویخت، پس از چند روز، چوبه دار را دیدم، همان قسمتى از آن نخل بود که نام پدرم را بر آن نوشته بودم!
منبع : فارس
فرم در حال بارگذاری ...
این نماز که در روز 18 ذی الحجه مصادف با روز عید الله الاکبر عیدغدیر و قبل از ظهر اقامه می شود ، دارای شان وفضیلت بسیار عظیم و کم نظیر می باشد.
از امام صادق علیه السلام روایت است که می فرمایند :هرکس در ان روز (عید غدیر) دو رکعت نماز بخواند در حالی که نیم ساعت قبل از ظهر غسل کرده و در هر رکعت یک مرتبه حمد و ده بار توحید و ده بار ایه الکرسی و ده بار اناانزلناه را بخواند ، در نزد خدای عزوجل معادل صد هزار حج و صد هزار عمره است و هیچ حاجتی از حاجات دنیا و اخرت را طلب نمی کند مگر اینکه براورده شود و ان حاجت هر چه که می خواهد باشد . اگر هم این دو رکعت از تو فوت شد ان را قضا کن .
لذا این نماز ان قدر مسلم و معروف بوده است که مرحوم صاحب جواهر ان فقیه بزرگ می فرمایند : در مورد این نماز هیچ اختلافی بین قدما و متاخرین شیعه سراغ ندارم .
برگرفته از مقالات سایت سبطین
نظر از: ریحانه [بازدید کننده]
عزیزم وبلاگت عالی بود..
جامع و کامل از هر جهت..
فقط چندتا پیشنهاد داشتم:
1)به نظرم رنگ صفحه یه کم بی حاله..از رنگهای گرم بیشتر استفاده کن.یا طرح بهش بده
2)به بخشهای وبلاگ اگر قسمت گالری یا فیلم ومداحی اضافه کنی جالب تر میشه
3)بخش استفتائات یا پرسش وپاسخ شرعی هم خوبه داشته باشه…
خلاصه عالی بود اجرک عندلله
خسته نباشی دلاور
فرم در حال بارگذاری ...
«قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ»
خدایا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم
در دانستن تو آرامشی است و در ندانستن من تلاطمها
تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز . . .
فرم در حال بارگذاری ...
دعای بسیار زیبا که در نظر بنده حقیر آمد دعایی بود که در سایت دفتر استاد حسین انصاریان مطالعه کردم و از جمله برآوردن حاجت ها از فواید آن دعا بیان شده است و در سایت های دیگر و در سی دی نور نیز عبارت عربی یافت شد…
اکنون دعا را با وضو و ادب بخوانیم …..چرا که ادب و وضو بسیار در روایات تاکید شده است…
مؤلّف گويد: اين دعا همان دعاى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در روز بدر و احزاب، و دعاى حضرت سيد الشهدا عليه السّلام در روز عاشورا است، و جز اين دعا دو دعاى ديگر از حضرت روايت شده كه در روز عاشورا خواندند، يكى دعايى است كه به حضرت سجاد عليه السّلام تعليم فرمودند، زمانى كه ايشان را به سينه خود چسباند در حالى كه از بدن مباركشان خون مى جوشيد، و اين دعا را براى حاجت و نياز مهم و اندوه و بلاى سخت و امر بزرگ دشوار مى خوانند…
...
e="font-size: 10pt; font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">و آن دعا اين است:بِحَقِّ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ يا مَنْ يَقْدِرُ عَلى حَوآئِجِ السّآئِلينَ يا مَنْ يَعْلَمُ ما فِى الضَّميرِ يا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبينَ يا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومينَ يا راحِمَ الشَّيْخِ الْكَبيرِ يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ يا مَنْ لايَحْتاجُ اِلَى التَّفْسيرِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى كَذا و كَذا
به حق يس و قرآن حكيم، و به حق ط و قرآن عظيم، اى كه بر نيازهاى خواهندگان توانايى، اى كه آنچه در باطن است مى دانى، اى خارج كننده غم و اندوه از گرفتاران، اى گشاينده غم از غمناكان، اى رحم كننده به پيرمرد، اى روزى دهنده به كودك صغير، اى كه نياز به تفسير ندارى، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنين و چنان كن.
و حاجت خود را بخواه.( به جای کلمه کذا و کذا حاجت خود را بیان میکنیم)
پنجم: از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده: دست خود را به جانب آسمان برداشت و گفت:
رَبِّ لاتَكِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَدَاً لا اَقَلَّ مِنْ ذلِكَ وَلا اَكْثَرَ
اى پروردگارم هرگز چشم برهم نهادنى مرا به خود وامگذار نه كمتر از اين و نه بيشتر
ششم: و از آن حضرت روايت شده: اين كلمات را مى گفت:
اِرْحَمْنى مِمّا لاطاقَةَ لى بِهِ وَلاصَبْرَ لى عَلَيْهِ
بر آنچه تابش را ندارم و بر آن توان صبر برايم نيست به من رحم كن
هفتم: از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده: بگو:
اَللّهُمَّ اِنّى اسْئَلُكَ بِجَلالِكَ وَ جَمالِكَ وَ كَرَمِكَ اَنْ تَفْعَلَ بى كَذا وَ كَذا
خداوندا به جلال و جمال و كرمت از تو مى خواهم با من چنين و چنان كنى
هشتم: از فضل بن يونس نقل شده: موسى بن جعفر عليه السّلام به من فرمود كه بسيار بگو: الّلهمّ لا تجعلنى من المعارين و لا تخرجنى من التّقتصير يعنى: خدايا مرا از كسانى كه ايمانشان عاريه و ناپايدار است قرار مده، يا مرا از كسانى كه آنها را به خودشان وانهادى، همانند چهارپايى كه مهارش را به گردنش افكنند و او را به چراكردن رها كنند، كه هركارى بخواهد بكند، و هركجا بخواهد برود و مرا از تقصير بيرون مكن، يعنى چنان مكن كه من خود را مقصّر ندانم، بلكه چنان باشم كه هميشه خود را مقصّر در گاه تو بدانم.
نهم: از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده: حق تعالى مردى از باديه را به سبب اين دو كلمه كه به آن دعا كرد آمرزيد:
اَللّهُمَّ اِنْ تُعَذِّبْنى فَاَهْلٌ لِذلِكَ اَنَا وَ اِنْ تَغْفِرْلى فَاَهْلٌ لِذلِكَ اَنْتَ
خدايا اگر عذابم كنى، من سزاوار آنم، و اگر بيامرزى ام تو شايسته آنى.
دهم: از داور رقّى روايت شده: از حضرت صادق عليه السّلام مى شنيدم، بيشتر چيزى كه در دعا به آن اصرار مى ورزيد، خدا را به حق پنج تن: محمّد و امير مؤمنان و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام مى خواند.
يازدهم: از يزيد ضايغ روايت شده: به حضرت صادق عليه السّلام گفتم: خدا را براى ما بخوان، حضرت اين دعا را براى ما خواند: اللّهمّ ارزقهم صدق الحديث، و اداء الامانة، و المحافظة على الصّلوات، الّلهمّ انّهم احقّ خلقك ان تفعله بهم، الّلهم افعله بهم.
دوازدهم: اين دعا را كه امير مؤمنان مى خواند بخواند:
اَللّهُمَّ مُنَّ عَلَىَّ بِالتَّوَكَّلِ عَلَيْكَ وَالتَّفْويضِ اِلَيْكَ وَالرِّضا بِقَدَرِكَ وَ التَّسْليمِ لاَِمْرِكَ حَتّى لا اُحِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَ لاتَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ يا رَبَّ الْعالَمينَ
خدايا به توكّل بر خودت، و واگذاشتن به نگاهت، و خشنودى به تقديرت، و تسليم در برابر امرت بر من منّت گذار، تا شتاب آنچه را تأخير انداختى، و تأخير آنچه را در آن شتاب كردى دوست نداشته باشم، اى پروردگار جهانيان.
سيزدهم: روايت شده: جبرئيل خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: پروردگارت مى فرمايد: هرگاه روزوشبى خواستى مرا عبادتى كنى، و حق عبادت را بجا آورى، دستهايت را به جانب من بلند كن و بگو:
اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خالِداً مَعَ خُلُودِكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً لا مُنْتَهى لَهُ دُونَ عِلْمِكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً لا اَمَدَ لَهُ دُونَ مَشِيَّتِكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً لاجَزآءَ لِقآئِلِهِ اِلاّ رِضاكَ اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كُلُّهُ وَ لَكَ الْمَنُّ كُلُّهُ وَ لَكَ الْفَخْرُ كُلُّهُ وَ لَكَ الْبَهاَّءُ كُلُّهُ وَلَكَ الْنُّورُ كُلُّهُ وَ لَكَ الْعِزَّةُ كُلُّها وَ لَكَ الجَبَروُتُ كُلُّها وَ لَكَ الْعَظَمَةُ كُلُّها وَ لَكَ الدُّنْيا كُلُّها وَ لَكَ الاْخِرَةُ كُلُّها و لَكَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ كُلُّهُ وَ لَكَ الْخَلْقُ كُلُّهُ وَ بِيَدِكَ الْخَيْرُ كُلُّهُ وَ اِلَيْكَ يَرْجِعُ الاَْمْرُ كُلُّهُ عَلانِيَتُهُ وَ سِرُّهُ اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً اَبَداً اَنْتَ حَسَنُ الْبَلاَّءِ جَليلُ الثَّناءِ سابِغُ النَّعْم عَادِلُ الْقَضآءِ جَزيلُ الْعَطآءِ حَسَنُ الاْلاءِ اِلهٌ فِى الاَْرْضِ وَ اِلهٌ فِى السَّمآءِ اَللهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ فِى السَّبْعِ الشِّدادِ وَ لَكَ الْحَمْدُ فِى الاَْرْضِ الْمِهادِ وَ لَكَ الْحَمْدُ طاقَةَ الْعِبادِ وَ لَكَ الْحَمْدُ سَعَةَ الْبِلادِ وَ لَكَ الْحَمْدُ فِى الْجِبالِ الْاَوْتادِ وَ لَكَ الْحَمْدُ فِى اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَ لَكَ الْحَمْدُ فِى النَّهارِ اِذا تَجَلّى وَ لَكَ الْحَمْدُ فِى الاْخِرَةِ وَ الاُْولى وَ لَكَ الْحَمْدُ فِى الْمَثانى وَالْقُرْآنِ الْعَظيمِ،
خدايا ستايش توراست، ستايشى هميشگى با هميشگى ات، و ستايش توراست ستايش كه برايش پايانى جز علم تو نيست، و ستايش توراست، ستايشى كه جز خواست تو اندازه اى ندارد، و ستايش توراست ستايشى كه براى گوينده اش پاداشى جز خشنودى تو نيست، خدايا توراست هر ستايشى، و هر احسانى، و هر فخرى، و هر زيبايى، و هر نورى و هر عزّتى، و هر جبروتى، و هر عظمتى، و همه دنيا و همه آخرت، و هر شب و روزى، و همه خلق، و هر خيرى به دست توست، و همه امور چه آشكار و چه نهان به سوى تو بازمى گردد، خدايا ستايش توراست، ستايشى ابدى، تو نيكو آزمايشى، بزرگ ثنايى، كامل نعمتى، عادلانه حكمى، شايان عطايى، نيكو نعمت هايى، معبودى در زمين و معبودى در آسمان، خدايا ستايش توراست در هفت آسمان، و ستايش توراست در زمين گسترده، و ستايش توراست به طاقت بندگان، و ستايش توراست به وسعت سرزمينها، و ستايش توراست در كوهها آن ميخهاى زمين، و ستايش توراست در شب آنگاه كه بپوشاند، و ستايش توراست در روز هنگامى كه روشنى بخشد، و ستايش توراست در آخرت و دنيا، و ستايش توراست در سوره حمد و قرآن بزرگ،
وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ وَالاَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوياتٌ بِيَمينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ كُلُّ شَيْئٍ هالِكٌ اِلاّ وَجْهَهُ سُبْحانَكَ رَبَّنا وَ تَعالَيْتَ وَ تَبارَكْتَ وَ تَقَدَّسْتَ خَلَقْتَ كُلَّ شَيْئٍ بِقُدْرَتِكَ وَ قَهَرْتَ كُلَّ شَيْئٍ بِعِزَّتِكَ وَ عَلَوْتَ فَوْقَ كُلِّ شَيْئٍ بِارْتِفاعِكَ وَ غَلَبْتَ كُلَّ شَيْئٍ بِقُوَّتِكَ وَ ابْتَدَعْتَ كُلَّ شَيْئٍ بِحِكْمَتِكَ وَ عِلْمِكَ وَ بَعَثْتَ الرُّسُلَ بِكُتُبِكَ وَ هَدَيْتَ الصّالِحينَ بِاِذْنِكَ وَ اَيَّدْتَ الْمُؤْمنينَ بِنَصْرِكَ وَ قَهَرْتَ الْخَلْقَ بِسُلْطانِكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ لا نَعْبُدُ غَيْرَكَ وَلانَسْئَلُ اِلاّ اِيّاكَ وَلانَرْغَبُ اِلاّ اِلَيْكَ اَنْتَ مَوْضِعُ شَكْوانا وَ مُنْتَهى رَغْبَتِنا وَ اِلهُنا وَ مَليكُنا
و منزّه است خدا به ستايشش اندرم و همه زمين در روز قيامت در دست اوست، و آسمانها به دست قدرتش پيچيده است، منزّه و برتر است از انچه شريكش نمايند، منزّه است خدا و به ستايشش اندرم، همه چيز هلاك شونده است جز جلوه او، منزّهى تو پروردگار ما، برتر و خجسته و مقدّسى، همه چيز را به قدرتت آفريدى، همه چيز را با عزّتت مقهور نمودى، و بالاى همه چيز فراز آمدى به بلندى ات، و بر همه چيز چيره گشتى به نيرويت، و پديد آوردى همه چيز را به حكمت و علمت، و انبيا را برانگيختى با كتاب هايت، و شايستگان را هدايت نمودى به اجازه ات، و مؤمنان را تأييد كردى به يارى ات، و خلق را مقهور كردى به سلطنتت، معبودى جز تو نيست، يگانه اى، برايت شريكى نيست، جز تو را عبادت نمى كنيم، و جز از تو نمى خواهيم، و رغبتى جز به تو نداريم، تو جايگاه گلايه ها، و نهايت رغبت و معبود ومالك همه مايى.
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
خدایا گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم…
فرم در حال بارگذاری ...
سلام قبل از هرچیز عذرخواهی میکنم این پست کمی طولانیه اما خواهش میکنم بخونید
ایام فاطمیه سلام الله علیها شده میخواستم جسارت کنم و مطلبی عرض کنم این ایام اولا ان شاءالله استفاده کنیم و بهره ببریم ثانیا میون اشکا و دل شکستتون دعا برای ظهور و سلامتی مولای مهربانمان حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف یادمون نره و بنده حقیر هم دعاکنید و همچنین صدقه برای سلامتی مولا و مطلبی که میخواستم اول به خودم تذکر بدم اینه که این اشکها چه مقاما و ثوابایی داره که اصلا قابل شمارش نیست اما کاش این فاطمیه ما با سال قبل کمی فرق داشته باشه و بیایم دل خانم حضرت زهرا سلام الله علیها رو شاد کنیم و مصداق حدیث مشهورپ . قال النبی - صلّی الله علیه و آله - : اِنَّ فاطمةَ مِنّی وَ هی نُورُ عَینی و ثَمرةُ فؤادی یَسُوؤنی ما ساءَها و یَسُرُّنی ما سَرَّها.
«بحار الانوار، ج 43، ص 24»
پیامبر اکرم - صلّی الله علیه و آله - فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است و او روشنایی چشمانم و میوه قلب من است، آنچه او را بیازارد مرا آزار میدهد و آنچه او را خوشحال کند مرا خوشحال میکند. بشیم ان شاءالله
کاش بیایم صفات و زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها هر چقدر میتونیم تو زندگی خودمون پیاده کنیم چرا که الگو ما هستن چند نکته کوتاه از زندگی خانم بیان میکنم ان شاءالله رعایت کنیم
1.ساده زیستی
چرا واقعا باعث تاسفه تو فضای مجازی پر شده جهزیه فلان دختر در فلان شهر با عکسایی بسیار تجملی
و یا ماشین عروس فلان
و تالار فلان
اخه هرچقدر هم پولدار باشید بازم اگر خدایی نکرده دختری یا پسری که نمیتونه اینطور ماشین تالار یا جهزیه داشته باشه آه بکشه چی بر سر زندگی میاد؟یا نه ندارید هزینه رو برای این چیزا قرض!!قرض به خودی خود مکروهه حالا بیاید برای چیزای پوچ که ی شبه ی روزه زندگیو تلخ کنید به خودتون و خانوادتون و دیگران
ان شاءالله نباشیم
2.حجاب
خانم حضرت زهرا سلام الله علیها جانم فدایشان میگن چه خانمی خوبه؟اونکه نه مردی ببینه اونو و نه اون مردیو ببینه به نظر من با عقل محدودم و آموخته هام یعنی مردی تو ذهنش نمونه و تو ذهن مردی هم نمونه اگر به این درجه نتونستیم حداقل پوششمون هرچقدر میتونیم رعایت کنیم اخه چرا غیرت کم رنگ شده و افتخاره بی حجابی؟چرا دل پاک باشه رواج پیدا کرده دل پاکه و دل باقیو میلرزونه؟ان شاءالله رعایت کنیم
3.همسرداری حضرت سلام الله علیها چقدر ذکر شده اگر زنی یک لیوان آب به دست شوهرش بده چه چیزهایی نصیبش میشه پس فرزند و همسرداری کم گرفته نشه ان شاءالله رعایت کنیم
اگر متاهل هم نیستیم برای آینده و یا برای دیگران بگیم
4.برخورد خوب و مودبانه با مردم
5.تربیت فرزند و احترام به آنها و نوع صدا زدن همسر و فرزندان ان شاءالله بخونیم و یا یادمان بیاد و رعایت در آینده و یا حال و یا برای نقل به دیگران
ان شاءالله
التماس دعا ببخشید حلالم کنید مطالب تکراریه اما برای ذکر و یاداوری و جسارتمو ببخشید
دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است
ز روی لطف نگاهی به ما کند زهــرا (س)
تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه
فرم در حال بارگذاری ...
ذی الحجه آخرین ماه سال قمری و یکی از مبارک با شکوه ترین و پرخاطره ترین ماهها برای مسلمانان به ویژه شیعیان جهان می باشد . در این ماه برگهای زرین و مسرت بخشی در تاریخ اسلام رقم خورده و به عنوان میراث جاویدان برای جهان اسلام به یادگار مانده است . از مناسبتهای سرورآفرین این ماه می توان به اول ماه، روز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام و تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن اشاره کرد . روز نهم و دهم به ترتیب روزهای عرفه و عید قربان روزهای پر شکوه اعمال حج را در پی دارد . ولادت امام هادی علیه السلام در روز پانزدهم، حماسه جاویدان عید غدیر در روز هجدهم، ماجرای افتخارآفرین خاتم بخشی علی علیه السلام و نزول آیه ولایت در روز بیست و چهارم و اعطای مدال افتخار «هل اتی » از سوی خداوند متعال به اهل بیت علیهم السلام به خاطر ایثار و فداکاری آن بزرگواران در روز بیست و پنجم این ماه، زینت بخش صفحات تاریخ اسلام گردیده است .
این مناسبتهای ویژه، فرصتهای خوبی برای حق جویان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام پدید آورده است تا با بهره گیری از این روزهای روح نواز، پیوندهای معنوی و روحی خویش را با خداوند متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت استمرار بخشیده و در استحکام و ریشه دار نمودن این روابط مبارک بکوشند و به این ترتیب گامهای مؤثری را به سوی سعادت و کامیابی حقیقی بردارند .
در این میان روز بیست و چهارم ذی الحجه،به مناسبت وقوع جریان مباهله(روز مباهله) از اهمیت خاصی برخوردار است . به همین خاطر در این مقال سعی شده نخست به گزارشی کوتاه از ماجرای مباهله اشاره شود و سپس دست آوردها و آثار و برکات این حماسه معنوی بیان گردد .
...
پیش زمینه مباهله
le="text-align: justify;">نجران یکی از شهرهای منطقه حجاز است که در مرز یمن قرار دارد . در صدر اسلام، اهالی آنجا طبق آئین مسیحیت می زیستند، تا اینکه در سال دهم هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله توسط خالد بن ولید (1) اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسیاری مسلمان شدند، ولی عده ای نیز در کیش نصرانیت باقی ماندند .به دنبال این حادثه، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نامه ای به بزرگان نصارای نجران نوشت .
در این نامه آمده بود: «به نام خداوند یگانه; خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب . از محمد پیامبر و فرستاده خداوند متعال به بزرگ ترین روحانی مسیحیان نجران . من شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند یکتا دعوت می کنم . اگر می خواهید مسلمان شوید و اگر اسلام را نمی پذیرید باید جزیه بدهید و گرنه به شما اعلان جنگ می دهم .(2)
آنان بعد از رسیدن نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به هراس افتادند و بعد از مشورت با هیئتی مرکب از چهارده نفر و به سرپرستی سه کشیش به نامهای اهتم، عاقب و سید به مدینه آمدند .
هیئت روحانیون اعزامی از نجران، وارد مدینه شدند و مستقیما در مسجد، به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند . آنها وقتی احساس کردند که زمان عبادتشان فرا رسیده است، ناقوس را برای اعلام نماز به صدا درآوردند . یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با مشاهده این وضع ناراحت شده و گفتند: یا رسول الله! در مسجد شما صدای ناقوس؟! فرمود: بگذارید عبادتشان تمام شود، آنگاه آنها را به اینجا دعوت کنید!
آنان بعد از ادای مراسم عبادت، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند وبه رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: شما چه ادعائی دارید؟ فرمود: «من مردم را به آئین توحید دعوت می کنم و از آنان می خواهم که: شهادت بدهند خدائی جز خدای یگانه وجود ندارد ومن پیامبر خدا هستم . از منظر دین من عیسی بن مریم بنده و مخلوق خداوند عالمیان است . غذا می خورد و آب می نوشد وسخن می گوید .»
روحانیون مسیحی نجران پرسیدند: «اگر او بنده خداست، پس پدرش کیست؟!»
در همین حال به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی نازل شد که از آنها بپرس، درباره حضرت آدم چه می گویید؟ آیا او بنده خدا و مخلوق خدا نبود که مانند سایر بندگان می خورد و می نوشید و سخن می گفت؟!
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان سؤال کرد، پاسخ دادند: آری او چنین بود . پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: بسیار خوب! پدر آدم که بود؟ آنان در جواب عاجز شدند و با حالتی حیرت زده به همدیگر نگاه کردند .
در آن حال خداوند متعال این آیه را فرستاد: «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون »(3) ; «مثل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است، که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او موجود شد .»
بنابراین آیه، ولادت عیسی علیه السلام بدون پدر، هرگز نمی تواند دلیل الوهیت او باشد، وگرنه باید حضرت آدم را به خدا بودن شایسته تر دانست که نه پدر دارد و نه مادر .
آغاز مباهله
وقتی آنان از جواب فروماندند، پیامبر صلی الله علیه و آله بار دیگر آنان را به اسلام دعوت کرد و آنها برای رهایی خویش تظاهر به اسلام کرده و گفتند: «ما مسلمان شدیم .» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه! دروغ می گویید و شما را علاقه به صلیب موهوم عیسی علیه السلام و شراب خواری و خوردن گوشت خوک مانع می شود که قلبا دین حق را بپذیرید!
چون آنها از پذیرش حق سرباز زدند، در همان لحظه آیه مباهله نازل شد که: «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین » ;(4) «هرگاه بعد از دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، کسانی با تو به مجادله و ستیز برخیزند، بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را، ما از جانهای خود دعوت می کنیم شما هم از جانهای خود; آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم .»
نصارای نجران بعد از شنیدن این آیه، گفتند: این کاری منصفانه است و بعد از قرار گذاشتن وقت مباهله، برای کسب آمادگی به منازلشان رفتند . در جلسه ای که مسیحیان نجران تشکیل دادند، بزرگ آنان به سایرین گفت: اگر محمد، فردا با عده ای از یاران و اصحابش برای مباهله آمد، ما هم با او مباهله می کنیم و او قطعا پیامبر خدا نیست; اما اگر با خاندانش برای مباهله حضور یافت، ما نباید به این کار دست بزنیم; زیرا اگر او خاندان نزدیکش را برای این کار انتخاب کند و حاضر شود آنها را فدا نماید، حتما او پیامبر است و در ادعایش راستگو است .
صبح روز بعد، نصارای نجران آمدند و در محل مقرر ایستادند و منتظر ورود پیامبر صلی الله علیه و آله بودند . ناگهان مشاهده کردند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله کودکی را در آغوش گرفته و دست کودکی دیگر را در دست دارد و زن و مردی پشت سر او قدم برمی دارند و با شکوه و جلال و هیبت معنوی خاصی به پیش می آیند .
در آن حال پیامبر به همراهانش توصیه فرمود که من هرگاه نفرین کردم، آمین بگویید .
روحانیون نجران از گروه زیادی از انصار و مهاجرین که برای تماشای مباهله آمده بودند، سؤال کردند: اینها چه نسبتی با محمد صلی الله علیه و آله دارند؟ آنان پاسخ دادند: آن مرد علی بن ابی طالب، داماد اوست و آن زن فاطمه، دخترش می باشد و آن دو کودک حسن و حسین، فرزندان فاطمه و علی (علیهم السلام)هستند .
روحانیون نصارا با دیدن این منظره خود را باخته و نگران شدند; به طوری که رئیس آنان گفت: من عذاب را در چند قدمی خود احساس می کنم; زیرا او به راه خود ایمان راسخ دارد، وگرنه هیچ گاه فردی که در کار خود تردید داشته باشد، عزیزان و نور چشمان خود را در معرض عذاب الهی قرار نمی دهد . اگر با این وضع دست به نفرین برداریم، تمام ما نابود خواهیم شد و تا روز قیامت یک نفر نصرانی روی زمین باقی نخواهد ماند و نام کلیسا از حافظه تاریخ محو خواهد شد .»
آنان عاجزانه عرضه داشتند: ای ابوالقاسم! ما مباهله نمی کنیم، تو دین خود را داشته باش و اجازه بده ما هم به دین خود باقی بمانیم .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه . اگر حاضر به مباهله نیستید، مسلمان شوید . اسقف گفت: نه! مسلمان نمی شویم و چون توانائی جنگ نداریم، مانند سایر اهل کتاب جزیه (5) می دهیم . پیامبر صلی الله علیه و آله پذیرفت و مصالحه نمود . (6)
دستاوردهای حادثه مباهله
جریان مباهله نقطه عطفی در تاریخ اسلام محسوب می شود; چرا که در آن روز بار دیگر نور اسلام در آفاق هستی درخشیدن گرفت و عالمیان در سال نهم هجرت، حقانیت نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و منزلت اهل بیت آن حضرت را برای چندمین بار به نظاره نشستند و روز مباهله، به عنوان یکی دیگر از روزهای جشن و پیروزی و روز دعا وشکرگزاری در تاریخ اسلام ثبت شد . در این بخش، به برخی از دست آوردها و آموزه های حیاتبخش جریان مباهله می پردازیم:
سند حقانیت شیعه
نزول آیه مبارکه مباهله، واضحترین دلیل بر فضیلت و عالی ترین مدرک برای حقانیت باورهای شیعه در مورد امامت و خلافت علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد . در این آیه وجود مقدس امیرمؤمنان علی علیه السلام به منزله جان پیامبر شناخته شده است و این حقیقت غیرقابل انکار - که از منظر تمام دانشمندان شیعه و اهل سنت جای تردید و شبهه در آن وجود ندارد - اثبات می کند که دومین شخص عالم امکان، علی علیه السلام است که شایستگی جانشینی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله بعد از رحلتش منحصر در شخصیت وی می باشد .
شیخ مفید رحمه الله می فرماید: «خدای متعال در آیه مباهله حکم نموده است که علی علیه السلام جان رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد، و از این حکم معلوم می شود که امیرمؤمنان علی علیه السلام به بالاترین درجه فضیلت و برتری نائل شده است و با پیامبر صلی الله علیه و آله در کمال و عصمت از گناهان مشترک است .» (7)
این سخن شیخ مفید برگرفته از حدیث معروف مساوات است . اهل سنت این حدیث را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمودند: «من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه والی نوح فی تقواه وفهمه و الی ابراهیم فی حلمه و الی یحیی بن زکریا فی زهده والی موسی فی هیبته والی عیسی فی عبادته فلینظر الی علی بن ابی طالب; (8) هر کس می خواهد علم حضرت آدم و تقوا و فهم حضرت نوح و حلم حضرت ابراهیم و زهد حضرت یحیی و هیبت حضرت موسی و عبادت حضرت عیسی را ببیند، به علی بن ابی طالب بنگرد .
بر اساس این روایت، وجود امیرمؤمنان علی علیه السلام با تمام پیامبران الهی مساوی است .
علامه بزرگوار استاد محمدتقی جعفری در این زمینه می نویسد: «روایاتی متنوع در منابع اولیه اسلام، مخصوصا حدیث مقدس «مساوات امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام با رسولان الهی در امتیازاتی که خداوند سبحان به آنان عطا فرموده است » ، به اضافه آیه مباهله که علی بن ابی طالب علیه السلام در آن نفس رسول اعظم صلی الله علیه و آله منظور شده است، با کمال وضوح اثبات می کنند که علی علیه السلام آن بزرگ بزرگان و آن یگانه نسخه انسان کامل - که پس از وجود نازنین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نظیر او به عرصه هستی گام نگذاشته است - تجلی گاه نمونه همه امتیازات والای پیشوایان معصوم علیهم السلام می باشد .» (9)
در یکی از گفتگوهای امام رضا علیه السلام با مامون، آمده است که مامون از حضرت رضا علیه السلام پرسید: شما چه دلیلی بر خلافت جدتان علی بن ابی طالب بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله دارید؟! امام رضا علیه السلام فرمودند: «آیة انفسنا; آیه مباهله .»
شخصیت شناس پرتلاش، علامه سیدعلی اصغر بروجردی، در کتاب طرائف المقال در توضیح سخن امام رضا علیه السلام می نویسد: بدون تردید در صحنه مباهله به غیر از اصحاب کساء هیچ کس دیگر از مسلمانان حضور نداشت و اگر به غیر از علی علیه السلام مرد با فضیلت دیگری - که به اندازه او در نزد رسول گرامی اسلام موقعیت و منزلت والائی کسب کرده بود - وجود داشت، هیچ گاه پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به جای او گزینش نمی کرد و یا حداقل به همراه علی علیه السلام او را نیز می آورد . اما آیه مباهله و شان نزول آن گواهی می دهد که علی علیه السلام شایسته ترین و بافضیلت ترین فرد در میان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بود .
سخن رسول گرامی اسلام در روز مباهله شاهد دیگری بر این مدعاست . آن حضرت هنگام مباهله با نصارای نجران با اشاره به علی علیه السلام فرمود: «اللهم هذا نفسی وهو عندی عدل نفسی; (10) پروردگارا این [علی] جان من است و او در نزد من معادل نفس من است .»
برای همین بود که امیرمؤمنان علی علیه السلام در اوج مظلومیت خویش در ماجرای شورای خلافت، خطاب به اهل شورا با آیه مباهله احتجاج نمود . ابن حجر هیثمی از محدثان اهل سنت کلام علی علیه السلام، خطاب به اهل شورا را چنین نقل می کند: «انشدکم الله هل فیکم احد جعله الله نفس النبی، وابناءه ابناءه، ونساءه نسائه، غیری;(11) شما را به خدا قسم می دهم، آیا به غیر از من در میان شما کسی هست که خداوند او را جان پیامبر و فرزندانش را فرزندان پیامبر و زنانش را زنان پیامبر قرار داده باشد؟!» همه یکصدا گفتند: نه; به غیر از تو چنین فردی را سراغ نداریم .
ابن حماد شاعر پرشور و متعهد قرن چهارم هجری در ضمن اشعاری علی علیه السلام را با آیه مباهله ستوده، می گوید:
سماه رب العرش نفس محمد
یوم البهال وذاک ما لا یدفع (12)
«پروردگار عرش، در روز مباهله، علی علیه السلام را جان محمد نامید و این واقعیتی انکارناپذیر است .»
پی نوشت:
1) خالد بن ولید قبل از صلح حدیبیه و در سال ششم هجری به همراه عمرو بن عاص مسلمان شد . پدر او ولید بن مغیره یکی از بزرگان و متنفذان قریش بود . او در موارد متعددی فرماندهی لشکر اسلام را به عهده می گرفت و بعدها به عنوان یکی از کشورگشایان مسلمان مطرح گردید . برخی از اعمال ناروای وی موجب شد که او به عنوان فردی خشن، ضعیف الایمان، مخالف اهل بیت علیهم السلام، خودخواه و هواپرست، شناخته شود . قتل عام قبیله بنی خزیمه در یمن، شرکت در هجوم به خانه فاطمه زهرا علیها السلام، کشتن مالک بن نویره و تعرض به ناموس وی بخاطر مخالفت با ابوبکر، پذیرش دستور ابابکر در کشتن علی علیه السلام (که بعدا ابوبکر پشیمان شد)، نمونه هایی از سابقه ننگین وی را نشان می دهد . او در سال 21 ه . ق در زمان خلافت عمر درگذشت . عبدالرحمن بن خالد از فرزندان وی بود که در جنگ صفین با علی علیه السلام جنگید و مهاجر بن خالد فرزند دیگر او بود، که بر خلاف برادرش در جبهه حق از علی علیه السلام دفاع کرد .
2) مکاتیب الرسول، ج 2، ص 502 .
3) آل عمران/59 .
4) آل عمران/61 .
5) از منظر قرآن نوعی مالیات است که باید اهل کتاب، به رهبر مسلمانان بپردازند و در مقابل، در سایه حکومت اسلامی، جان و مال آنان محترم بوده و با امنیت خاطر و آسایش کامل زندگی می کنند . خداوند متعال در قرآن می فرماید:
«قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله ولابالیوم الاخر ولا یحرمون ما حرم الله ورسوله ولا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون » ;
«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را که خدا و رسولش تحریم کرده حرام می شمرند و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم جزیه را با دست خود بپردازند .»
(توبه/29)
6) المیزان، ج 3، ص 250; جلوه هائی از نور قرآن، ص 115 .
7) شیخ مفید، ارشاد، ج 1، ص 170 .
8) ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 313; الریاض النضره، ج 2، ص 218; قوشچی، شرح تجرید، ص 338 . و از منابع شیعه، فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص 128 .
9) طرحهای آموزشی نهج البلاغه، ص 11 .
10) تفسیر امام عسکری، ص 660; الامام علی علیه السلام ص 285 .
11) الصوائق المحرقه، ص 93 .
12) مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 145 .
نظر از: احمد مؤذنی [بازدید کننده]
به نام خدا
با سلام
خیلی مطلب مفید و ارزنده ای بود. با تشکر از شما.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
فرم در حال بارگذاری ...